شهید«حسینعلی ثانی حیدری» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: ای ملت ایران و ای غیور مردان، همیشه گوش بـه حـرف امام باشید. چون که حرف امام و ولی فقیه همان حرف منجی بشریت امام زمان حضرت مهدی(عج) است.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید حسینعلی ثانی حیدری، هشتم اردیبهشت 1348، در روستای حیدری از توابع شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کارگری می کرد و مادرش حوا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد 1367، با سمت آرپی جی زن در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال 1378 پس از تفحص، در بهشت مصطفی شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش حسن نیز به شهادت رسیده است.

حرف امام و ولی فقیه همان حرف امام زمان(عج) است

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام خداوند بخشنده مهربان.

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا الله وَ اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ الله».

با سلام و درود بر رهبر انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بر امید امــت امـام آیت الله منتظری و با سلام بر شما ملت غیور ایران اینجانب وصیت نامه خود را شروع می كنم. البته من وصیتی ندارم ولی بر خود تکلیف می دانم که بنده چند دقیقه مزاحمتان بشوم:

ای ملت ایران و ای غیور مردان من وصیت می کنم که تا وقتی که امام نــدایـی سـر داد و از شما کمک و یاری خواست، او را تنها نگذارید. همیشه گوش بـه حـرف امام باشید. چون که حرف امام و ولی فقیه همان حرف منجی بشریت امام زمان حضرت مهدی(عج) است به خدا قسم ای مردم اگر ما امروز به حرف امام گوش نکنیم، بدانید که اگر حضرت مهدی(عج) هم بیاید به حرف و فرمان او هم گوش نمی کنیم. ای امت مسلمان ما باید توجه داشته باشیم که ما در این دنیا چند صباحی بیشتر زنده نیستیم. ما هر چقدر که در دنیا زندگی کنیم، بیش از صد سال زندگی نمی کنیم، چه بهتر که ما امروز برویم و سر ما سبک تر باشد. چرا ما به این زندگی مادی دل بسته ایم یک مقدار به خودمان بیایم. آیا خون ما از خون حسین (ع) بهتر است؟ آیا خون ما از خون علی اكبر (ع) بهتراست؟

چرا ما غرق مادیات شده ایم؟ چرا وقتی که امام ما فرمان می دهد که «جبهه واجب است» به ندای او گوش نمی کنیم و می گویید که ما مشکلات داریم. ما اینقدر دل به این دنیای فانی بسته ایم که حاضر نیستیم به حرف اماممان گوش کنیم. ما چندین سال است که زحمت کشیده ایم با خون هزاران شهید «ما به اینجا رسیده ایم». برادر عزیز مـا بـا زحمات آن پیرزن که تخم مرغ خود را هدیه به رزمندگان کرده است. جنگ را تا به اینجا کشانده ایم.

برادر عزیز تو که می گویی افراد زیادی هستند که به جبهه نمی روند. تو انجام وظیفه کن. تو برو به جبهه. تو مگر از دیگران پیروی می کنی؟ مگر شما خدا را قبول ندارید؟ مگر شما نبودید که رژیم طاغوت را بر هم زدید؟ شما که انقلاب کردید. شما که با خون خود بازی کرده اید و انقلاب را به ثمر رساندید. بیایید به جبهه و با جهادتان و با رزمتان هم امام و هم امت شهید پرور را خوشحال کن.

 برادر عزیز این شهیدان که در جنگ تحمیلی شهید شده اند همه به گردن ماها حق دارند. ما در آن دنیا جواب آنها را چه بدهیم آیا خوب است بگویند ما دنبال زن و بچه مان بوده ایم؟ مگر شهیدان زن و بچه نداشـتـه انـد؟ مگر آنها دوست نداشته اند، نزد پدر و مادر خود باشند؟ چرا آنها دوست داشتند. اما آنها فکر دیگری می کردند. آنها به ندای امامشان لبیک گفته اند من دیگر سرتان را به درد نمی آورم. ولی از ما گفتن و از شما هم شنیدن.

 اگر من کشته شدم در آن دنیا گریبان شما را خواهم گرفت. مگر شما در ایران زندگی نمی کنید؟ مگر شما از مال مردم محروم استفاده نمی کنید؟ پس چرا وقتی که صحبت از جنگ می شود قدم پیش نمی گذارید؟ به  قول حاج آقای قرائتی شاه رفت و بدبخت و ذلیل شد. کسی بوده کـه مـرگ بــر شــاه نگفت؟ این جنگ هم به نفع اسلام تمام می شود. ولی ذلیل و بدبخت کسی است که تـا بـه حال به جبهه نیامده است و به جبهه کمک نکرده است. البته فکر نکنید که با آمدن شما جنگ تمام می شود نه، جنگ را به کمک خدا تمام خواهیم کرد.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

             فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

             دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده