آزاده و جانبازهشت سال دفاع مقدس گفت
چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۱۱
به مناسبت فرارسیدن شهادت نخستین شهید محراب حضرت علی (ع) با «سید حسین فرمی‌باف» آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس درباره حال و هوای شب‌های قدر در آن دوران گفت‌وگو کرده‌ایم.

نوید شاهد: «روزه‌داری و ادای فرایض مذهبی در دوران اسارت سختی‌های بسیاری داشت. شرایط بهداشتی در اردوگاه به‌هیچ‌وجه رعایت نمی‌شد. در اردوگاه وسیله‌ای برای گرم کردن غذا نداشتیم که مصرف غذای سرد باعث شده بود بسیاری از اسرا بیمار شوند. به اینها اضافه کنید سختگیری‌های دشمن برای ادای فرایض دینی را. اما در این شرایط سخت هم از روزه‌داری و مناجات در شب‌های قدر غافل نبودیم.» اینها بخشی از صحبت‌های «سید حسین فرمی‌باف» آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس است.

سخت‌ترین روزه‌داری‌های عمرم را در دوران اسارت تجربه کردم

با اسارت فصل جدیدی از زندگی‌ام آغاز شد

این آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس متولد سال 1342 در شهر یزد است. او دکترای علوم قرآن و حدیث دارد و این روزها در دانشگاه تدریس می‌کند. فرمی‌باف در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد با لهجه شیرین یزدی تعریف کرد: وقتی دشمن به کشور حمله کرد آرام و قرار نداشتم و می‌خواستم هرطور شده خودم را به جبهه برسانم. تا اینکه بالاخره در آبان سال 1360 برای اولین بار عازم جبهه شدم. در عملیات محرم که سال 1361 انجام شد و مصادف با سومین اعزامم به جبهه بود به دلیل اثابت ترکش به پا مجروح شدم و به اسارت نیروهای دشمن درآمدم و 50 درصد جانبازی دارم. با اسارت برگ جدیدی از زندگی‌ام ورق خورد. کتاب خاطرات من با عنوان «عشق و شباب و رندی» به کوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران استان یزد منتشر شده است.

8 سال اسارت در اردوگاه انبر

فرمی‌باف در ادامه صحبت‌هایش از دوران اسارت در اردوگاه عنبر شهر الانبار کشور عراق گفت: هشت سال در یک اردوگاه اسیر بودم و سختی‌های فراوانی کشیدم. وقتی که بعد از اسارت وارد اردوگاه شدیم؛ تازه ماه مبارک رمضان تمام شده بود. اما سال بعد تمام ماه مبارک رمضان  را در اسارت بودم. شهری که من در آن اسیر بودم کویری بود و به همین دلیل تابستان‌های گرم و زمستان‌های سردی داشت. روزه‌‍‌داری در این شرایط بسیار دشوار بود. سخت‌ترین ماه رمضان‌های عمرم را در دوران اسارت گذراندم.

ماه مبارک رمضان در اسارت

روایتگر کتاب عشق و شباب و رندی در ادامه صحبت‌هایش درباره سختی‌های روزه‌داری ماه مبارک رمضان در دوران اسارت تعریف کرد: روزه‌داری و ادای فرایض مذهبی در دوران اسارت سختی‌های بسیاری داشت. شرایط بهداشتی در اردوگاه به‌هیچ‌وجه رعایت نمی‌شد. در اردوگاه وسیله‌ای برای گرم کردن غذا نداشتیم که مصرف غذای سرد باعث شده بود بسیاری از اسرا بیمار شوند. به اینها اضافه کنید سختگیری‌های دشمن برای ادای فرایض دینی را. اما در این شرایط سخت هم از روزه‌داری و مناجات در شب‌های قدر غافل نبودیم. وقت سحر و افطار باید دعای ویژه‌ آن زمان را می‌خواندیم. به یاد دارم که همیشه یکی از بچه‌ها دعا را با صدای بلند می‌خواند و دیگر اسرا تکرار می‌کردند. انجام فرائض دینی روحیه ما را افزایش داده بود و به همین دلیل می‌توانستیم در مقابل شکنجه‌های دشمن مقاومت کنیم.

سخت‌ترین روزه‌داری‌های عمرم را در دوران اسارت تجربه کردم

فرمی‌باف در ادامه صحبت‌هایش از سختی‌های روزه‌داری در دوران اسارت تعریف کرد: بعضی وقت‌ها جیره غذایی را یکجا به اسرا می‌دادند. اما روزه بودیم و تا افطار چیزی نمی‌توانستیم بخوریم. غذا که ساعت‌های زیادی می‌ماند، سرد می‌شد و به ناچار که آن را می‌خوردیم دچار مسمومیت و مشکلات گوارشی می‌شدیم. سخت‌ترین روزه‌داری‌های عمرم را در دوران اسارت تجربه کردم. این اوضاع در تمام دوران اسارت وجود داشت و همیشه تعدادی از اسرا به دلیل این شرایط بیمار می‌شدند. حتی تعدادی از اسرا به دلیل شرایط بد اردوگاه به شهادت رسیدند. ما برای عقیده‌مان در مقابل این سختی‌ها مقاومت کردیم و با لطف خدا و عنایت اهل بیت (علیهم السلام) خم نشدیم.

عبادت کردن با دردسرهای فراوان

راوی کتاب عشق و شباب و رندی درباره سختی‌های عبادت در دوران اسارت هم گفت: برای نماز یا مناجات خواندن خیلی سختی می‌کشیدیم. سختگیری‌های دشمن موجب شده بود که یک نفر پشت پنجره آسایشگاه بایستد تا نگهبانان دشمن نیایند و اسرا بتوانند نماز بخوانند یا مناجات کنند. شب‌های قدر هم برنامه‌های شب‌زنده‌داری و قرآن سرگرفتن را داشتیم. بارها اتفاق افتاده بود که متوجه عبادت اسرای ایرانی شده بودند که در این شرایط به شدت شکنجه‌مان می‌کردند. در آنجا نماز جماعت ممنوع بود. دو رکعت نماز خواندن هم در دوران اسارت آنقدر سخت بود که شاید برای خیلی‌ها قابل تصور نباشد. آنجا یک ایران کوچک بود و ما سعی می‌کردیم نمایندگان خوبی برای کشورمان باشیم.

مناجات فراموش نشدنی در آخرین شب قدر دوران اسارت

این آزاده هشت سال دفاع مقدس خاطره‌ دیگری از دوران اسارت تعریف کرد: 2 سال بعد از پذیرش قطعنامه قرار بر این بود که تمام اسیران ایرانی آزاد شوند اما موانعی وجود داشت و ما هنوز در اسارت به سر می‌‎بردیم. در سال‌های 1367 تا 1369 بلاتکلیف بودیم و این شرایط اسرای ایرای را خیلی ازار می‌داد. در آخرین ماه مبارک رمضان که حدود 2 ماه بعد آزاد شدیم و به کشور بازگشتیم. در میان اسرا، مداح اهل بیت (علیهم السلام) آنقدر سوزناک دعای جوشن کبیر و مرثیه را خواند و پس از آن قرآن سر گرفت که خودش از حال رفت. آن شب همه به امام موسی‌بن‌جعفر (ع) متوسل شدیم. اعتقاد من بر این است که توسل آن شب باعث شد تا چند ماه بعد آزاد شویم و به کشورمان برگردیم. البته بعد از آزادی متوجه شدیم که در تمام اردوگاه‌هایی که اسیران ایرانی حضور داشتند همین شرایط برقرار بوده است. سال 69 آزاد شدم و به کشور برگشتم.

بعد یک ماه روزه‌داری، شکنجه شدیم

این جانباز هشت سال دفاع مقدس تعریف کرد: میزان آزار و اذیت دشمن نسبت به اسرا بسته به عملکرد نیروهای ایرانی در میدان جنگ متغیر بود. اگر نیروهای ایرانی در میدان جنگ عملکرد خوبی داشتند ما بیشتر شکنجه می‌شدیم. به یاد دارم که عید فطر در سال 66 چیزی حدود 50 تن از نگهبانان اردوگاه از شب تا صبح در سه نوبت اسرای ایرانی را کف اردوگاه قرار دادند و وحشیانه شکنجه کردند. آن شب طوری شکنجه‌مان کردند که وقتی برای سومین بار آمدند کسی توان نداشت از جایش تکان بخورد. پاداش ما بعد از یک ماه روزه‌داری این بود که از شب تا صبح شکنجه شدیم و شلاق خوردیم.

قدر امنیتِ امروزمان را بدانیم  

فرمی‌باف در پایان صحبت‌هایش با تاکید بر اینکه باید قدر امنیتی که امروز در کشورمان حکمفرماست را بدانیم، ادامه داد: امروز در کشورمان در امنیت و آسایش کامل روزه‌می‌گیریم و عبادت می‌کنیم. خدا رو شکر دیگر از سختی‌های آن دوران خبری نیست. بنابراین باید پشتیبان ولایت فقیه باشیم و نسبت به نعمتی که خدا به ما ارزانی داشته شکرگذاری کنیم.   

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده