میخوام محاسنم به خون رنگین بشه!

این خاطرات به نقل از مادر شهید مرتضی قاسمی است که تقدیم حضورتان میشود.
من مال آخرتت
گفت: «مادر! میخوام با خدا معامله کنم. باید جبهه برم و شهید بشم.»
گفتم: «مرتضی! من طاقت ندارم.»
گفت: « مادر! این بچهها مال این دنیات و من مال آخرتت. نمیخوای در قیامت شفاعتت رو بکنم؟»
توی جبهه که بالش ندارن!
تازه از جبهه آمده بود. خسته بود. رفتم برایش بالش و تشک آوردم. دیدم روی فرش خوابیده، بدون تشک و بالش.
گفتم: «پسرم! بگیر بالش رو زیر سرت بذار!»
گفت: «همین جوری خوبه مادر، نمیدونی بچهها چه سختیهایی می کشن! توی جبهه که بالش ندارن.»
میخوام محاسنم به خون رنگین بشه
وقتی آمد ریشهایش بلند شدهبود. پرسیدم: «مادر جان! آنقدر کار داری که نتونستی ریشهات رو کوتاه کنی؟»
گفت: «میخوام وقتی شهید شدم محاسنم به خون رنگین بشه.»
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان گرمسار/ نشر زمزم هدایت
انتهای متن/