او شاگرد ممتاز دانشگاه الهی شد
در وصیتنامه شهید آمده است:
خداوند را شکر می کنم از اینکه عازم جبهه جنگ حق عليه باطل و در حقيقت عازم دانشگاه الهى هستم ، مي روم تا با لباس مقدس پاسدارى ، مدرك شهادت را تحويل بگيريم . از همين جا دعا ميكنم و از مهدى صاحب زمان (عج) ميخواهم كه مدرك من را امضا كند.
پیام شهید
و اینک پيامى به منافقان از خدا بى خبر دارم ، به مومنين نه ، چون مومنين هر كدام يك پيام هستن ، بخصوص خانواده عزيز شهدا و من لياقت فرستادن پيام را به آنان ندارم ، ولى نسبت به منافقين بايد گفت كه جناب منافق ، دست از اين كارهاى بچه گانه تان برداريد . ملت شهيد پرور ميگويند نه سياست شرقى و نه سياست غربى ، فقط سياست جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمينى . جناب كمونيست ، با خون جوان هاى عزيز ما بازى نكن . جناب منافق ، بيخودى خودت را خسته نكن . جناب انجمن حجتيه ، خوب حواست را جمع كن، حالا زمان حضرت على (ع) نيست كه قرآنها را بر روى سرتان بگيريد و ادعاى مسلمانى كنيد . اين امت شهيد پرور و مسلمان شيعه على (ع) بيدار است ، نخواهد گذاشت شما با طرحهاى آمريكايتان ضربه به انقلاب بزنيد و كودتاى خزنده خودتان را به اجرا درآوريد .
دست از عمل های ناشایست بردارید
آقاى محترم قاچاق فروش ، آقاى گرانفروش و كم فروش دست از اين عمل ناشايسته تان برداريد ، آيا يك لحظه به خود فكر كرديد كه از كجا آمديد و به كجا مى خواهيد برويد ، نه ، چون اگر فكر مى كرديد دست از این کارها بردامی داشتید و در غير اينصورت امت حزب الله دست ، شما را از اين كار ها كوتاه خواهند كرد .
برادران و خواهران حزب الله ، رسالت انبياء و امامان بر دوش ما بود ، حالا مسئوليت براى شما سنگين تر شده ، چون شهداء هم از شما انتظار دارند . خداحافظ .
خواب قبل از شهادت
خواب ديدم كه امام خمينى كفنى را بر تنم كرد و بغل كرديم همديگر را بوسيديم گفت با امام حسين (ع) هم خداحافظى كن امام حسين (ع) هم آنجا بود ، ولى من نمى شناختم ، امام معرفى كرد ، همديگر را بغل کردیم . گفتم يا حسين من گناه كارم ، ولى احساس كردم همينكه همديگر را بغل كرديم تمام گناهانم ريخت و مثل اينكه بايد مى رفتم يعنى امام حسين (ع) دست به شانه چپ من زد و گفت برو .بعد اشاره نمود به سمت ميدان جنگ و من مثل يك پر در هوا به پرواز درآمدم .
منبع : پرونده فرهنگی شهید