ایران از نگاه شهید احمدزاده کربلای دیگری بود
اسلحه ام را زمين نگذاريد
شهيد بعد از اعزام شدن به جبهه در نامه اش خطاب به من كه پدرش بودم نوشته بود پدر جان اگر من شهيد شدم اسلحه ام را زمين نگذاريد و راه من را ادامه بدهيد ومن هم بنا به وصيت پسرم بعد از شهادتش چندين بار به جبهه اعزام شدم كه به جانبازي نايل آمدم.
عاشق مكتب سرخ سيد الشهدا
شهيد در سومين مرحله از اعزام خود به جبهه در عمليات والفجر هشت كه در طرح عمليات بودند و شب عمليات بعد از گذشتن از اروند رود و درگيري با نيروهاي بعثي عراق داشتند بعد از اينكه شهيد يك نارنجك داخل سنگر بعثي ها پرتاب مي كند در برگشت با تير مستقيم كه از پشت به شهيد برخورد مي كند به درجه رفيع شهادت نايل گشتند فرزندم هميشه آرزوي شهادت داشت علي در يكي از نامه هايش خطاب به من نوشته است من نيز همچون ديگر رزمند گان اسلام ودل باختگان به شهادت و همچون عاشقان به لقاء الله وهمچون كساني كه عاشق به مكتب سرخ سيد الشهدا هستند وخود را آماده مي كنند تا در ركاب امام خميني (ره) كه همان ركاب امام حسين مظلوم است كه جانم را فداي راهش مي كنم .
براي آزادي كربلا بايد بجنگيم
علي مي گفت جنگ تحميلي ايران وعراق جنگ بين حق وبا طل است وعلاوه بر اينكه خود به جبهه مي روم و ديگران و از جمله خودم را براي رفتن به جبهه تشويق مي كردند و مي گفتند براي آزادي كربلا بايد جنگيد تا كربلايمان را از اسارت بعثيها آزاد كنيم پدرم جبهه جايگاه عاشقان حسين (ع) و دل باختگان به شهادت مي باشد وقتي اسم امام حسين (ع) را مي بريم مانند آن فرزندي كه مادرش را چند روزاست كه نديده است و مانند آن نوزادي است كه به دنبال مادر گريه زاري مي كند اين طور است كه امام حسين (ع) دل بسته اند واين طور عاشق شهادت شده اند اگر شهيد شوند پيروز هستند واگر نيز بكشند باز هم پيروز مي باشند.
منبع : پرونده فرهنگی شهید ، فرهنگ اعلام شهدا