کد خبر : ۴۷۲۱۱۰
۰۷:۴۸

۱۳۹۸/۱۱/۰۳
خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان

آن قدر نمازش را ادامه داد تا این که سفره غذا پهن شد

خانم میزبان برای خوش آمد گویی و پذیرایی به اتاق آمد. حجاب کاملی نداشت. آثار ناراحتی را در چهره حاجی دیدم. بلند شد و رفت وضو گرفت و گوشه اتاق به نماز ایستاد و آن قدر نمازش را ادامه داد تا این که سفره غذا پهن شد.
نویسنده :
حسن افشار


  • نوید شاهد همدان:
  • رحمان نادی: من و حاج آقا الوندیان همراه حاج آقا طالبیان برای انجام کاری به تهران رفته بودیم. اوایل انقلاب بود. در خیابان با یکی از همشهری های ساکن تهران برخورد کردیم. با اصرار ما را به خانه خودشان دعوت کرد. ما هم رفتیم.
  • خانم او برای خوش آمد گویی و پذیرایی به اتاق آمد. حجاب کاملی نداشت. آثار ناراحتی را در چهره حاجی دیدم. بلند شد و رفت وضو گرفت و گوشه اتاق به نماز ایستاد و آن قدر نمازش را ادامه داد تا این که سفره غذا پهن شد.
  • اشاره کردیم که حاجی! بیا، خانم در آشپزخانه است. آمد و کمی غذا خورد و بلافاصله بلند شد رفت گوشه اتاق، روی جانمازی که همچنان باز بود به نماز ایستاد؛ تا آخر شب که رختخواب ها پهن شد، آمد و خوابیدیم.
  • صبح خیلی زود وقتی همه خواب بودند، خداحافظی کردیم و از خانه زدیم بیرون و یک نفس راحت کشیدیم.
  • 


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه