نامه شهید بسیجی «محمد علی رحمانی » به همسرش
در ادامه نامه شهید به همسرش را می خوانید .
از شما مى خواهم كه مثل جد بزرگوارت ، حضرت زينب (ع) ، صبر و استقامت داشته باشيد
همسرم ، اى همسرم با موشكى بر دوش با پيامى در جيب دور از آن هياهوى بيهوده در هـــواى سرد ، نزديك دشمن هميشه بيدارم ، به گفته خمينى مى دهم گوش هر لحظه اى كه آواى قــــرآن را مى شنوم ، رگهـــــاى تنم به خودى خـــــــود باد مى كند و مى لرزد ، تو گويى من مجرى آنم .آرى با پيامم ، با سلامم بشنو اى همسر در اين راه كه مى روم پيروزم . من يك چريكم ، چريك مسلمانم ، چريك گمنامم ، يا با موشك قهر يا با كينه خصم به يارى الله ، سينه سنگ دشمن را مردانه چاك خواهم داد و يا در راه اسلام جان خواهم باخت با دو چشمى باز عاشقانه عاشقانه، من براى زنده بودن اينگونه خواهم ماند . شهيد زنده خواهد ماند .
آه تو اى همسرم ، اگر چه ذره اى بيش نيستم ، ولى انگار مهرى كه تو دارى بر قلبم ، مرا قلبى است مثل آسمان صاف ، نمى دانم چه كردم ولى تو مى دانى چه كرده ام .
خدايا ، بارالها كمكم كن ، مگر غرش خمسه خمسه دشمن به خواست تو اى عادل تو اى برتر ، باعث نابودى جان است . ولى نمى دانم چرا من خودم نمى دانم مى خواهم ، نمى خواهم .
خدايا ، دلم مى خواهد چون حمزه ، به گفته محمد (ص) بدنم سالم نباشد ، دلم مى خواهد بيهوده نميرم.
هنگام دفنم خانواده ام و بچه هايم بيايند روى مزار من ، با من خداحافظى كنند
به اميد پيروزى وصى من و وكيل من همسرم مى باشد . همسرم از شما مى خواهم كه مثل جد بزرگوارت ، حضرت زينب (ع) ، صبر و استقامت داشته باشيد كه همچون در مجلس يزيد و يزيديان را ، رسوا كرد . من شما را و بچه هايم را به خدا سپردم و بچه هايم را به شما سپردم و از شما مى خواهم كه بعد از من هيچ گونه سر و صدا نكنيد .
من زبانى هم به شما گفته ام من را در پهلوى شهيد نوريان دفنم كنيد و جاى قبر خودت را هم در پشت سر من نگهداريد ، كه مرقد من و همسرم يكى باشد .
همسرم و خواهر دلسوزم زهرا و برادرهايم ، در شهادت من سر و صدا نكنيد و صبر كنيد كه صبر خيلى خوب است .
در موقع دفنم خانواده ام و بچه هايم بيايند روى مزار من ، با من خداحافظى كنند .
خداحافظ ، شما را به خدا مى سپارم سنگر من را خالى نگذاريد و اسلحه من را از زمين برداريد و امام را تنها نگذاريد ، كه آن شعار ما است.
منبع : پرونده فرهنگی شهید ، اداره اسناد و انتشارات استان