معرفی شهید معظم انقلاب ( رمضانعلی خوش قامت )
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی ؛ شهید معظّم رمضان خوش قامت در سال 1344 در روستای آلخاست شهرستان فاروج متولد شد دوران ابتدائی را در فاروج سپری کرد بعد از فوت پدر به شهرستان شیروان رفته و همان جا ساکن شد و تحصیلاتش را تا مرحله ی دیپلم در رشته ی علوم طبیعی ادامه داد بعد از گرفتن دیپلم به علت فوت پدر و سرپرستی مادر و پنج خواهرش از سربازی معاف می شد و به عنوان معلم در فرمانداری برای پیکار با بی سوادی استخدام شد . ایشان به مسائل اعتقادی مثل نماز و روزه اهمیت می داد و به خواهران و مادرش نیز توصیه می کرد در شب های قدر احیاداری کنند . ایشان به حجاب خیلی اهمیت می دادند و حتی هنگامی که قصد ازدواج با دختر عمو را داشیشت می گفت : تا هنگامی که عقد نکنیم حاضر نیستم که با همسرم حرف بزنم یا او را ببینم . خیلی با محبت و آرام ومنطقی بود و همیشه هدفش کمک به دیگران بود و با توجه به این که یتیم بود مشکلات کلیه ی اعضاء خانواده و حتی اقوام و دیگران را حل می کرد مهم ترین انگیزه ی شهید بحث عدالت خواهی و مبارزه ی با ظلم و ستم بود و این دو عامل که به نظر ایشان یک انگیزه ی قوی بود باعث شد او وارد مبارزات انقلابی علیه رژیم شاه شود . او با مسائل دینی و اسلامی عجین بود و تمام آرزویش آمدن امام به ایران بود مبارزات انقلابی وی با مطالعه ی روی نوارها و کتاب های امام و مسائل دینی شروع شد و زمانی که هنوز امام در پاریس بود او اعلامیه ی امام ( ره ) را تکثیر می کرد و هنگامی که در مسجد جامع به نگهبانی می پرداخت دو بار توسط ساواک بازداشت و سپس آزاد شد . در جلسات مخفیانه شرکت می کرد و در آخرین جلسه ، ایشان و همه ی دوستان مبارزش تصمیم گرفتند ، راهپیمائی عظیم و سرتاسری را در شیروان شروع کنند تا به ساواکی ها و شاه دوست ها اتحاد خویش را نشان دهند . - تظاهرات عجیبی بود . جمعیت زیادی آمده بودند و آخر دی ماه 1357 بود و برف به شدت می بارید . درگیری بین مردم و ساواکی ها شروع شد نیروهای کمکی از ژاندارمری و شهربانی آمدند بعد جمعیت متفرق شد ولی زد و خورد ادامه داشت و شهید رمضانعلی به مردم می گفت : به طرف خانه ی سلطان رضایی فرار نکنید سلطان رضایی یکی از ایادی رژیم طاغوت بوده که بیشترین آزار و اذیت انقلابیون توسط این شخص انجام می گرفت و این فرد از طرف ساواک و شهربانی حمایت می شد .
شهید معظم رمضانعلی یک سنگ به طرف رئیس شهربانی
پرتاب کرد و رئیس شهربانی با تفنگ ژ3 تیزی به قلب او زد و پسر عموی رمضانعلی و چند نفر دیگر از نیروهای مردمی سریعاً او را
با ژیان به بیمارستان بردند و آنجا نتوانستند کاری انجام دهند و شهید معظم به وصال
یار رسید و مادر و خواهران و اقوامش می آمدند که جنازه را تحویل بگیرند ولی
ژاندارمری برای جلوگیری از تحصن مردم جنازه را نمی داد و خانواده و چند نفر دیگر
از مردم خودشان را روی جنازه انداختند و گفتند که
یا جنازه را تحویل بدهید و یا ما را بکشید که ماموران رژیم مجبور شدند
جنازه را تحوی دهند . با این شرط که جنازه از پل به بعد تشییع شود مبارزین انقلابی و مردم برای تشییع جنازه آمده
بودند ولی با مقاومت نیروهای ژاندارمری مواجه شدند که چند نفر را دستگیر کرده و بردند
ولی به علت جمعیت زیاد نتوانستند روبرو شوند و جنازه را با ماشین تا یک کیلومتری
بهشت حمزه برده و از انجا بر روی دست گرفته و با سر دادن شعارهای انقلابی تشییع
کردند و چون آن موقع مزار شهداء نبود او را در گلزار شهدای حمزه رضا ( ع ) به خاک
سپردند و در واقع شهید رمضانعلی خوش قامت جدا از شهدای دیگر و مظلومانه دفن شد که
روز هفتم شهادتش با 12 بهمن روز ورود امام
به ایران مصادف شد .
از قول یکی از دوستان شهید نقل می کنند که : یکی از
ساواکی ها به نام سلطان رضایی به شهید گفته بود : هر چه می خواهی از نظر امکانات مالی و کاری در اختیار تو می گذاریم من صد تا
محافظ دارم که مسلح هستند و من و شما همسایه هستیم پس به ما کاری نداشته باشید ولی
شهید رمضانعلی خوش قامت از هدف خویش دست بر نداشت تا به شهادت رسید .
منبع : پرونده فرهنگی شهید