مصاحبه با خانواده اولین کبوتر خونین بال شهرستان گرمه؛ به مناسبت روز دانشجو
نوید شاهد خراسان شمالی؛ به مناسبت گرامیداشت روز دانشجو مصاحبه با خانواده محترم اولین شهید دانشجو شهرستان گرمه شهید احمد ناطق را در ادامه می خوانیم .
شهید احمد ناطق در چه سالی و در کجا بدنیا آمد؟
در یکی از روزهای به یادماندنی سال 1343 در شهرمان گرمه
فرزندم متولد شد و مایه برکت خانه مان شد.
دلیل نامگذاری ایشان به نام احمد چه بود؟
عشق به ائمه اطهار بیش از هر چیز دیگری سبب شد تا نام
پیامبر خاتم را برای فرزندمان انتخاب کنیم.
آیا از کودکی ایشان خاطره ای دارید؟
بسیار علاقه مند به نقاشی بود و همیشه نقاشی هایش نیز
رنگ و بوی جبهه و جنگ داشت و کشیدن تانک و یک نفر که به اسارت در آمده کار همیشگی
اش بود.
خصوصیات اخلاقی ایشان چگونه بود؟
پسری بسیار با ایمان و مهربان بود و بسیار به صله رحم
اهمیت می داد برگزاری مراسم دعا به همراه دیگر دوستانش از جمله فعالیتهایی بود که
می کرد و به رعایت اموال بیت المال خیلی اهمیت می داد، از طرف سپاه اعزام شده بود
و وقتی به مرخصی می آمد بلافاصله لباس فرم سپاه را در می آورد و لباس های خودش را
می پوشید و می گفت از این لباس فقط باید در حال فرصت استفاده کنیم.
آیا در فعالیتهای زمان انقلاب شرکت می کردند؟
بله، یکی از بسیجیان فعال بود و با وجود سن کم زمانی که
به مدرسه می رفت هر شب جمعه دعای کمیل را در خانه یکی از دوستانش برگزار می کرد،
البته بطور مخفیانه ، چرا که منافقین همیشه مزاحم کارشان می شدند در یکی از همین
شبها که به مجلس دعای کمیل رفته بود تاخیر زیادی داشت و ساعتی پس از نیمه شب به
خانه آمد و وقتی دلیل دیر آمدنش را جویا شدم گفت:«منافقین کفش هایمان را دزدیده
بودند اما با این کارها نمی توانند مانع
ما شوند»
نظر شهید درباره امام شهیدان ، امام خمینی
(ره) و فرمایشات ایشان چه بود؟
او بسیار علاقه مند به امام بود و پیش از انقلاب یک عکس
از امام تهیه کرده و به دیوار اتاق زده بود ،پسری بسیار با جرات و نترس بود آن عکس
به یادگار از احمد هنوز در دیوار اتاق می درخشد.
رساله امام را به همراه خود همیشه داشت و آن را مطالعه می
کرد و دوستانش می آموخت.
مشوق اصلی او در این راه که بود؟
دوستانش که چند نفر از آنها به شهادت رسیدند از جمله ؛ شهید هادی درویشی ، مهدی درویشی ، شهید علی نجاری و ...
از حال و هوای ایشان در دوران مرخصیهایش برای
ما بگویید؟
مدت زیادی در جبهه می ماند و دیر دیر به مرخصی می آمد در
یکی از مرخصی هایش دایی اش مانع او شد و گفت : «دایی جان تو به اندازه تمام شهر
گرمه خدمت کرده ای دیگر نمی گذارم به جبهه برگردی » احمد گفت:«دایی جان از شما پیر
ترها در جبهه خدمت می کنند دوست دارم اینبار شما هم به همراه من به جبهه بیایید.»
از خاطرات آخرین مرخصی شهید بگویید؟
روز
مانده به پایان ماه رمضان بود در حالیکه هنوز هم مرخصی داشت عازم جبهه شد؛ به دلش
افتاده بود که شهید می شود قبل از آن یک عکس از او در خانه بود که خواستم آن را
بزرگ کنم اما گفت:«مادرجان هنوز زوده ، وقتش که برسد می گویم عکسم رابزرگ کنید
برای جلو ی تابوتم!»این بار آخر که می خواست برود گفت «مادر وقتش رسیده به مشهد که
رفتید عکسم را بزرگ کنید.
قبلاً خیلی لاغر بودم حالا چاق شده ام این هیکل درشت
برای داخل تابوت است ؛ اما قول بده اگر شهید شدم گریه نکنی که من ناراحت می شوم و
داخل تابوت می نشینم!
در کدام منطقه و چه عملیاتی به درجه رفیع شهادت نائل گشتند؟
درسال 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه مهران در حالیکه
19 سال بیشتر نداشت به شهادت رسید ، تا من به داشتن چنین پسری در دنیا و آخرت
افتخار کنم . در منطقه مهران پلی هم به نام شهید ناطق نامگذاری شده است.
چگونه از شهادت ایشان مطلع شدید؟
در مشهد بودیم که یک روحانی خبر شهادتش را آورد و تازه
در همان مشهد عکسش را بزرگ کرده بودم همان عکس جلوی تابوتش نصب شد . همه بعد از
خبر شهادتش از دور و نزدیک برای تشییع جنازه اش آمده بودند خیلی با شکوه بود.
امید که بتوانیم از رهروان راه شهید ناطق و دیگر یاران
شهیدش باشیم.
