
محمودرضا سانیخانی در نامه ای کوتاه نوشته است: پدر و مادر عزیزم! من فرزند کوچک شما و مقلد روح خدایم و بر این اساس است
که فرمان امام را لبیک گفته و عازم جبهه گشتم.
باری، ای پدر و مادر عزیزم! حمله ای در پیش داریم و ۹۰ درصد امکان شهادت و
یا زخمی شدنم هست.
اگر سعادت شهادت را پیدا کردم، برایم به جای خرما،
شیرینی بدهید و به جای عزای من، برای سرور شهیدان حسین بن علی(ع) عزاداری
کنید.
ای پدر و مادر جان! وقتی در خونم غوطه ور شدم، ناراحت مباش؛ چرا که خون من
از خون شهیدان رنگین تر نیست.
پدر جانم و مادر عزیزم و برادران و خواهرانم! بدانید اگر خدا شهادت مرا
قبول کرد، شما را در روز قیامت -حتماً و حتماً- شفاعت می کنم.
شما از این که پسری را برای قربانی در راه اسلام و قرآن دادید، ناراحت
نباشید؛ بلکه خوشحال باشید.
در خاتمه عذر می خواهم که با عجله نوشتم؛ چون هوا دارد تاریک می شود و بوی
خون می آید!
در مقری در کوه ۱۱۰۰ تک درخت هستم و شب حمله.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.