صلیب سرخ بدون آمار
صلیب سرخ هیچ آماری از ما نداشت/عراقی ها هر بلایی دوست داشتند سر ما می آوردند
آزاده سر افراز
جاجرمی ابراز داشت: ما جزو مفقودین بودیم و صلیب سرخ و هلال احمر هیچ آماری از ما
نداشتند به همین خاطر عراقی ها هر بلایی که دوست داشتند سر ما می آوردند و کسی
نبود که از آنها باز خواست کند.
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی به نقل از پایگاه خبری جاجرم ، به مناسبت سالروز ورود آزادگان به
میهن اسلامی و گرامیداشت راد مردانی که تمام هستی خویش را برای حفظ کیان انقلاب
اسلامی و دفاع از اسلام در طبق اخلاص گذاشتند و با تحمل سخت ترین شرایط و شدیدترین
تنگناها و مضایق از باورهای دینی و انقلابی خویش در وفاداری به انقلاب و آرمان های
امام راحل (ره) دست بر نداشته اند و کماکان به این نظام مقدس خدمت
می کنند، به همین مناسبت به سراغ یکی از آزادگان جاجرمی رفتیم و در مورد حال و
هوای آن روزها به صحبت پرداختیم.
بنده ابراهیم صفری فرزند سالار حسن در تاریخ هجدهم آذر 66سرباز بودم که به
جبهه اعزام شدم و در سی و یکم خرداد 67در سر پل ذهاب به اسارت در آمدیم و در تاریخ
نوزدهم شهریور 69به ایران برگشتیم.
وی با بیان اینکه سه بار در دوران اسارت اردوگاه ما را
عوض کردند گفت: اردوگاه اول اردوگاه بغداد بود و بعد ما را به اردوگاه شانزده تکریت
منتقل کردند و در همان خود تکریت ما را به اردوگاه بیست فرستادند.
صفری در رابطه با شکنجه هایی که می شدند گفت: طرف مقابل ما دشمن بود و هیچ
انتظاری نداشتیم که خوب برخورد کنند و ضرب و شتم آنها همیشه برای ما عادی بود واز
هیچ گونه شنکجه ای دریغ نمی کردند.
او گفت: در اروگاه ها بهداشت اصلا وجود نداشت و از نظر آب و غذا بچه ها
خیلی در تنگنا بودند.
این آزاده سرافراز با بیان خاطره ای از محرم در آن سال ها گفت: در اردوگاه
ها عزاداری ممنوع بود، و ما مخفیانه به عزاداری می پرداختیم. درسایه ی یکی از
آسایشگاه هانشسته بودیم و نوحه میخواندیم، یکی از بچه های خودمان که جاسوس عراقی
ها بود گفت بلند شوید امام حسین اگر میخواست کاری کند برای سپاهیان خودش در آن زمان
می کرد، تعدادی میخواستند با او برخورد کنند که سریع عراقی ها آمدند و مراسم ما را
کلا بهم ریختند. بعد ازظهر آن روز با ده پانزده نفر از بچه ها در حال قدم زدن در
حیاط آسایشگاه بودیم و آن فرد جاسوس هم تنها قدم میزد که دو تا از بچه ها که اهل لرستان بودند
تا جایی که میخورد او را زدند و عراقی ها آمدند و جویای این شدند که چه کسی این
کار را کرده است همه ی بچه ها هماهنگ باهم گفتند کار ما بوده اما آن دونفر شجاعت
به خرج داده گفتند که کار ما دو نفر بوده آنقدر این دو مورد ضرب و شتم عراقی ها
قرار گرفتند که دیگر جانی در بدن نداشتند. یک ماه طول کشید تا این دو نفر حالشان
خوب شود.
صفری تنها با اشاره اینکه طبق آماری که می شنیدیم 170نفر از جوانان
ما بر اثر اسهال خونی جان دادند و شهادتشان را اعلام می کردند ابراز داشت: آنجا انواع
مریضی ها وجود داشت و بدن اکثر بچه ها زخم شده بود که هیچ درمانی هم نداشت، اکثر
این زخم ها در کشاله های ران و زیر بغل بود که بسیار طاقت فرسا بود.
وی خاطر نشان کرد:ما جزو مفقودین بودیم و صلیب سرخ و هلال احمر هیچ آماری
از ما نداشتند به همین خاطر هر بلایی که دوست داشتند سر ما می آوردند و کسی نبود
که از آنها باز خواست کند.
صفری با بیان اینکه وقتی که به ایران بازگشتیم شور و شوق وصف ناشدنی داشتیم
افزود: خانواده ام برای استقبال به مشهد آمده بودند و در چهار راه شهدا و روبروی
حرم مادرم را دیدم.
وی گفت: همان طور که در عکس ها مشاهده می کنید مردم شهرستان جاجرم استقبال
بی نظیری از ما کردند خیابان بهشتی و باهنر مملو از جمعیت بود ما آن حس وحال آن
روزها را هیچ وقت فراموش نمی کنیم و همیشه قدردان لطف مردم شهرستان جاجرم هستیم.
عکس هایی از ورود آزادگان به شهرستان جاجرم و استقبال همشهریان جاجرمی
پایان خبر