
مرکز اسناد ایثارگران منتشر کرد:
نویسنده
در این کتاب داستان های ایثار و شهادت را به رشته تحریر درآورده است. داستان اول «در آرزوی رسیدن به هفت شهر عشق» داستان دوم «ماجرای من و او» داستان سوم «ساقدوش» را در ادامه می خوانید و... می نویسد.
قسمتی از کتاب؛
نیا، تو رو خدا، حالا نه، مگه نامحرم ها رو نمی بینی، به خدا وقتش نیست. صبر کن، یه وقت مناسب، یه جای مناسب، اون وقت اگه عشقت کشید که بیای، بسم...
به ترنج قبایش برخورده بود، از بس که حساس و بی تحمل بود! هیچ وقت نشد که اندازه ی خودش را بداند، مثل همیشه از خود راضی و حق به جانب جوابم داد:
- چیه، هنوز نرسیده شروع کردی!
خداروشکر که این روزها معنی عشق و این جور چیزها رو دارم خوب می فهمم.
- من، من شروع کردم! دست پیش گرفتی تا پس نیفتی...