نگاهی به زندگی نامه شهید ( شعبان غلامی)
نوید شاهد خراسان شمالی :
شهید شعبان غلامی در یکه آذر سال 1346 در روستای بام از توابع شهرستان اسفراین دیده به جهان گشود او در خانواده ای مذهبی پرورش یافت و در کودکی با زندگی ائمه اطهار آشنا شد و داستانهای قرآنی را آموخت رابطه او در دوران ابتدایی با معلمین و اولیاء مدرسه عالی بود او شاگردی درس خوان و زرنگ بود با دوستانش بسیار مهربان خوش رفتار و مهربان بود او اوقات فراغت خود را به خواندن کتابهائی در امورات قصص قرآن و زندگی ائمه می گذراند در کنار تحصیل به پدر خویش در کار کشاورزی و دامداری کمک می کرد و در امورات درسی بسیار پرتلاش بود و به طور کلی دانش آموزی نمونه بود و معمولا رتبه اول کلاس را می نمود او نصبت به رفتار غیر منطقی دیگران عکس العمل نشان می داد و آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کرد بعد از گرفتن دیپلم بیکار بود و بعد از سال 65 و 66 به مدت 11 ماه خدمت سربازی را انجام داد تا زمانی که در تربیت علامه طباطبائی سبزوار قبول شد. موقتا از خدمت سربازی معاف شد و شروع به درس خواندن کرد . وی در بین مردم به خاطر اخلاق و رفتار محبوب بود . در برابر مشکلات صبور و مقاوم بود آرزو داشت با درس خواندن خادم مردم باشد وقتی در مرکز علامه طباطبایی قبول شد خوشحال و شادمان بو که معلم خواهد شد و به بچه ها آموزش خواهد داد اما قبل شروع به کار کردن معلمی شربت شهادت را نوشید ایشان به ائمه معصومین و اهل بیت محبت و ارادت خاصی داشت و در ایان محرم یکی از بهترین عزاداران امام حسین (ع) بود انگیزه او از رفتن به جبهه دفاع از کشور و حفظ انقلاب بود شهید از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و مسئولیتشان بی سیم چی بود شهید دوباره به جبهه اعزام شد و در نهایت در سوم بهمن 1366 در مریوان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
فرازی از وصیت نامه شهید
پیامی که به همشهریان خود دارم این است که جبهه را خالی نگذارند و از هیچ گونه کمکی دریغ نکنند و همچنان که انقلاب عظیم ایران را تا به اینجا رسانده اید و به پیروزی نهایی خواهید رسید به کمک های خود ادامه دهید و نگذارید خون شهیدان به هدر برود و نهال انقلاب اسلامی را به ثمر برسانید و صلح و سازش با طاغوت را ننگ بدانید.
شعری از زبان شهید
تو آیینه ای تو پاکی
آنچنان که گل تورا نشانه ای بیش نیست
گل کسی نیست که توان برابری تو را داشته باشد
زیرا تو خود پرورش دهنده گلی
مگر نه اینکه این روزها گل هم خود به دیدار تو می آید