روایتی خواهرانه از شهید رحمان قلی سبحانی
نوید شاهد خراسان شمالی :
شهید رحمان قلی سبحانی : در تاريخ اول خرداد ماه سال 1340 ، در شهرستان مانه و سملقان در خانوادهاي مسلمان و شيعه ديده به جهان گشود.
وي دوران كودكي خود را در همان شهر سپري نمود .وي در سن هفت سالگي قدم به مدرسه
نهاد و شروع به تحصيل کرد و دیپلمش را دریافت کرد
روایت خاطره شهید به بیان خواهر:
من خواهر شهید(( رحمانقلی
سبحانی )) هستم . برادرم رحمانقلی در آشخانه متولد شد . او از همان کودکی از پدر و
مادر حرف شنوی داشت و در کارهایش با آنها مشورت می کرد .
برادرم هم مانند تمام هم سن و سالانش در هفت سالگی به دبستان رفت او ابتدایی و دوران راهنمایی را در دبستان عنصری خواند . وقتی از تحصیل فارغ شد مشغول کار جوشکاری شد . او در کارش هم مانند تحصیلش موفق بود .
وقتی جنگ آغاز شد او نیز مانند هر ایرانی غیرتمندی طاقت نیاورد و بعنوان سرباز افتخاری رفت ارتش ثبت نام کرد . رحمانقلی از اینکه می خواست راهی جبهه شود خیلی خوشحال بود .
برادرم از جبهه که به مرخصی می آمد خبر همه را می گرفت و هنوز کسی از آمدنش مطلع نشده بود خودش به خانه همه می رفت تا احوال ما را جویا شود.
رحمانقلی هفده سال بیشتر نداشت که
ازدواج کرد . تازه سه ماه از ازدواجش می گذشت و فرزندی نداشت که دوباره به جبهه
رفت و در منطقه مهران با تیری که به گلویش اصابت کرده بود به شهادت رسیده بود.
یک
خواب:
در
خواب دیدم که برادرم شهید شده و او را تشییع می کنند و همسایه مان آمد و به من گفت
: (( تو چرا نمی آیی تشییع جنازه برادرت است )) از خواب بیدار شدم و رفتم نزد پدرم
و جریان را برایش تعریف کردم و پدرم هم برای اطمینان از سلامت او رفت تا با او
تماس بگیرد که همانجا به او اطلاع دادند که او به شهادت رسیده است
راوی : زینب سبحانی
"خواهر شهید"