وصیتنامه شهید گرانقدر شیرمحمد شاکر
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه شهید گرانقدر شیرمحمد شاکر
انا لله و انا اليه راجعون
ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة
پس بدرستيكه ما همه از خدائيم و به سوى او باز ميگرديم وخداوند از مؤمنين جانها و مالهايشان را مى خرد در مقابل بهشت ميدهد.
پس با ياد خدا و با نام خدا كه شهادت بر يگانگى او و شهادت برسالت و فرستاده او محمد (ص) و شهادت بر ولايت على بن ابى طالب عليه السلام - ضمنا چند كلمه وصيت نامه و هم پيام است كه عرض ميكنم، و هر چند كه خودم را بيشتر از همه كس محتاج وصيت ميدانم، سپاس خداوند بزرگى را كه توفيق زندگى كردن در راه اسلام را بما عطا فرموده و توفيق بريدن از همه زرق و برق دنيا و از همه چيز و همه كس به ما مرحمت فرموده و يارى نمود تا در جهاد بزرگ اسلام عليه كفر شركت نماييم و در راهش به يارى او به شهادت برسيم پس اى برادران و مسلمانان حال كه حق و حقيقت را ميدانيم و به پوچ بودن اين دنيا اعتقاد داريم پس چرا خودمان را گول بزنيم و غير الله را انتخاب كنيم و به مال دنيا دل ببنديم زيرا كه هر چند زياد در دنبال آن باشيم آتش جهنم هم بيشتر ما را ميگيرد پس بياييد فكر كنيم و با مال و جان خودمان دنياى آخرت را براى خود خريدارى ننمايم چرا كه قرآن كريم مى فرمايد : كل نفس ذائقة الموت تمام نفوس البته خواهند مرد البته شهادت در راه خدا انسان را انتخاب ميكند و اما مردن هم بر اساس انتخاب خود انسان ميباشد نه مردنى كه بر انسان تحميل شود پس اى برادران و اى دوستان من هم به توفيق و يارى خدا لبيك يا خمينى را پذيرفتم و به ميدان مقدس جنگ شتافتم و اما شما را هم در امان خدا گذاشتم و اما در اين مدت كه پا در ميدان مقدس جنگ عليه باطل گذاشتم و هميشه اوقات به فكر خطاها و لغزش هايى كه از ما سر زده و به ياد خدا و جنگ و مردنى كه شهادت در آن باشد افتادم. زيرا در اين مورد از خدا طلب يارى نمودم كه شهادتم را هم مثل ديگران بپذيرد اما پيامى دارم و هر چند فكر كردم بايد شما هم بدانيد كه در راه اسلام تمام زندگى را فدا كردن چه زيباست ولى زيبائى آنرا فقط شهيد ميداند و هر كسى كه رضاى خداوند در آن باشد. پس اى برادران زندگى خيلى شيرين است اما زندگى ای كه در سايه اسلام باشد. اما آنكه دينت و ناموست در اشغال اجنبى باشد و تو به آن بنگرى و سكوت كنى اين بر هر انسان مسلمانی ننگ است.
چون بنده با خود به فكر افتادم راجع به قضيه كربلا كه امام حسين عليه السلام در آن روز از مردم يارى مى خواست براى دين خدا بود و من هم با خود فكر كردم ديگر سكوت كردن برايم ننگ است و اما از خدا هم طلب يارى و كمك مى نمايم كه بسوى او و يارى دين او شتافتم و باز هم از خدا يارى ميجويم كه در تمام موارد و حركات عمر از خطا و لغزش باز دارد سپس نيز با خود فكر كردم هر چند زندگى كردن با بچه ها و شاد شدن با آنان خيلى شيرين است يا اينكه در پناه صدام ماندن خوش است پس اين را بر خودم ننگ دانستم كه ديگر سكوت اختيار كنم و در خانه بمانم و صداى شيون كودكان پدر شهيد شده را بشنوم و سكوت كنم و صداى وا اسلاما و اى قرآنا و اى اماما بشنوم و سكوت كنم پس واى بر اين زندگى پس انسان در زندگى بايد آزاد زندگى كند و به هيچ دشمنى باج ندهد پس بار خدايا من بسوى تو خجالت مى كشم كه در روز قيامت سرور شهيدان را بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم بار پروردگارا از تو ميخواهم كه هر زمان كه خودت صلاح ميدانى شهيد شوم و بدنم تكه تكه شود كه در صحراى محشر در نزد حسين و ابوالفضل و يارانش شرمنده نباشم و آنچه كه رضاى تو در آنست ما را به آن و شهادت در راهت نصيبم بگردان.