شعری زیبا از شهید علی اکبر غیاثیان
شعری زیبا از شهید علی اکبر غیاثیان
شد از تناور خونین، طف جوانه، غیاثی**شکست با تبر خون، بت زمانه غیاثی
ز استواری عزم و ستیغ سطوت ایمان**نمود رسم، همه غزیان فسانه، غیاثی
چو «عادیات»، سوی دشمن «کنود» دواند**شکافت صبحدم جمع را میانه، غیاثی
کنون که صبح ظفر، در افق، نمودار است**برد رکاب صبوران، تا کرانه، غیاثی
صدای بلبل مست، مسلسلش آورد**************نوید سبز بهاران،ز خون گرمیانه، غیاثی
به آرزوی شهادتنمود، یاری اسلام*****************نمود حمله به دشمن دلیرانه غیاثی
به کمترین سلاح، و جان پناه، عزم دشمن کرد*******به عالمی نشان داد، جنگ مردانه غیاثی
در پنجم اسفند، به دیار خون، «جفیر»***********بگرفت وضو، ز خون سرخ عاشقانه، غیاثی
گویا که زمرگ خویش، هم او آگاه بود********که داشت در کلامش، سفارش ناصحانه، غیاثی
که دست از یاری اسلام، ندارید باز********************نصیحتی کرد، عارفانه، غیاثی