
شهید مجتبی سالاری از
زمان طفولیت در هیئت ها و همچنین در مسجد محل و مراسم عزاداری حسینی حضور فعال
داشت و این حالات به صورت خودجوش در او تجلی پیدا کرده بود. سال ها پشت سر هم گذشت تا اینکه به سن 16-17
سالگی رسید و در موسسه تولید دارو مشغول کار شد و وضعیت اعتقادی و گرایشش بیشتر شد
و با هم سن و سالان خودش در بیشترین مراسم مذهبی در محل و یا مناطق نزدیک شرکت می
نمود و اعتقاد فوق العاده ای به شعار آن روزها که در هر کوی و برزن از محل به چشم
می خورد و اغلب جوان ها تکرار می کردند که همه روزها عاشورا و همه مکان ها
کربلاست. با تمام وجود به آن اعتقاد داشت و در هر فرصتی آن را با صدایی بلند بر
زبان می آورد، حسینی بودن او را شاد می کرد و با اینکه نوجوانی بیش نبود لیکن با
اعتقادی راسخ پیروزی حسینی ها بر یزیدان ظالم را حتمی
می دانست و خود را فدائی حسین ابن علی می دانست و در اوج تظاهرات در تمامی آنها
حضور داشت. گویا محبوب دل خود را می دید و آرزوی رسیدن به او برایش سخت شیرین بود
تا اینکه آن روز 10/10/57 در میان ناباوری و بهت حیرت به دست نامردمان شربت شهادت
نوشید و به دیدار محبوب دل خود سید مظلومان سید الشهدا حسین ابن علی شتافت.
یادش
به خیر و راهش پر رهرو باد.
انتهای پیام/
منبع: اداره اسناد بنیاد شهید تهران بزرگ