شهید سیدابراهیم آل نبی از زبان برادرش
شهید سیدابراهیم آل نبی از زبان برادر شهید:
بنام خدا سیدنقی آل نبی فرزند سیدمهدی و برادر شهید سیدابراهیم آل نبی هستم. او در سال 1338 در خانواده ای متدین و مذهبی بدنیا آمد. دوران ابتدائی را در 15 خرداد و دبیرستان را در همت و رشته ریاضی تحصیل کردند و در سال 1357 موفق به کسب مدرک دیپلم ریاضی شدند. بعد از مدتی به خدمت مقدس سربازی رفتند و به همراه نیروهای پادگان شیراز به آبادان اعزام شد. مدتی در محاصره عراق بودند که با تلاش بی شائبه آنها بود که آبادان آزاد شد. من با او همرزم نبودم ولی هروقت به مرخصی می آمد در مورد جبهه با هم صحبتی داشتیم. بعد از پایان خدمت سربازی در جهاد سازندگی و سپاه نام نویسی کردند که در هر دو مورد نیز قبول شدند و چون نیروی رزمی خوبی بودند و عراق نیز به ایران حمله کرده بود وارد سپاه شد و مسئول نیروی عملیاتی گردان شدند و روزهای پایانی شهادتش معاون قائم مقام تیپ ذوالفقار بودند ومدتی که مسئول اطلاعات بودند فعالیتهای زیادی داشتند.
به نقل از سردار شوشتری:
زمانی که از معصوم زاده برمی گشتیم بنده با سردار شوشتری که شهید شده اند صحبت می کردیم و ایشان گفتند که غروب بود و برای جمع آوری اطلاعات به سمت سنگرهای عراقی رفتیم و در راه با یک افسر عراقی برخورد کردیم که به دستشوئی می رفتند و به زبان عراقی گفت : بایست و شهید با دستش به سمت چپ و راست خود اشاره کرد و افسر عراقی نیز فکرکرد که عده ما خیلی زیاد است و خود را تسلیم ما کرد در صورتی که ما فقط 2 نفر بودیم و همیشه غروب می رفتیم ونزدیک صبح برمی گشتیم که چند بار هم منجر به درگیری شده بود.
سیدابراهیم در عملیات کله قندی حضور داشت که برایم صحبت کرده بود و در محاصره بودند و نیروهای عراقی آنها را می زدند وحتی بر اثر تشنگی شدید چند نفر از سربازهای ما را سر بریدند تا بتوانند آب های ما را بخورند در آن عملیات بیش از 200 نفر را به هلاکت رساندیم و بعد از آن برادرم به دیدن امام (ره) رفتند ویک فرش نیز به عنوان هدیه به او دادند.
به پدر و مادرم احترام خاصی داشت متأهل بود و دارای 1 فرزند دختر و 1 فرزند پسر بود نام فرزندانش را خودش انتخاب کرد.
درتیپ ذوالفقار و لشکر 5 خراسان رضوی فعالیت داشت و در اثر اصابت ترکش به گلویش و خونریزی به شهادت رسیدند در زمان شهادت از فرماندهان سپاه برای مراسم او آمدند و از شهادت ایشان صحبت کردند و شهید به آنها گفته بود که ما میهن خود را نجات خواهیم داد و فعالیت خوبی در جنگ داشت و مدت کوتاهی که مرخصی می آمد با اقوام و آشنایان بودند و می گفت شهادت دست خداست و نگران من نباشید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.