سرداران به پیشواز حاج داود کریمی آمدند

سرداران به پیشواز حاج داود کریمی آمدند

نویدشاهد- داستان «پرواز» از کتاب «یک روز، یک مرد» به نویسندگی محسن مطلق است که بر اساس زندگی سردار شهید حاج «داود کریمی» نوشته شده است. این داستان که لحظه شهادت حاج داود کریمی را پس از سال ها تحمل درد و رنج بیان می‌کند را می خوانید.
داستانی از رشادت‌های مردمان روستای «گلین» که ضد انقلاب «سرخ پوششان» کرد

داستانی از رشادت‌های مردمان روستای «گلین» که ضد انقلاب «سرخ پوششان» کرد

نویدشاهد- کتاب «گلین، عروس سرخ پوش» درباره جوانمردان روستایی به نام «گلین» است. در اوایل انقلاب، عوامل ضد انقلاب وارد این روستا شده و مردها را مسلح کرده و وادار می کنند در جبهه آنها بجنگند. مردم با غیرت «گلین» این پیشنهاد را نمی پذیرند بنابراین مورد شکنجه های سخت قرار می گیرند. به آنها تهمت می زنند و در قالب کاروان آنها را سوار اتوبوس کرده، در روستاهای دیگر می چرخانند و می گویند که این افراد خائن هستند. داستانی از رشادت‌های مردمان روستای گلین که در کتاب گلین عروس سرخ پوش به قلم رحیم مخدومی نگاشته شده است را می خوانید.
دامی که شهید ردانى پور برای بعثی ها در دارخوین پهن کرد

دامی که شهید ردانى پور برای بعثی ها در دارخوین پهن کرد

نویدشاهد- «دارخوین»داستانی از کتاب «فرمانده گمنام» بر اساس زندگی سردار شهید «حجت الاسلام مصطفی ردانی پور» به قلم «علی تکلو» است. این داستان را در ادامه می خوانیم.
مادر دیگر از «صدای آژیر» نمی‌ترسد

مادر دیگر از «صدای آژیر» نمی‌ترسد

نویدشاهد- «صدای آژیر» داستانی از کتاب «هر روز ساعت هفت و ده دقیقه» نوشته آذر خزاعی سرچشمه است، این داستان درباره ترس مادری از صدای آژیر و بعد اتفاقی است که این ترس را خاموش می کند. این داستان را در ادامه می‌خوانیم.
شعله کم جان فانوس

شعله کم جان فانوس

نویدشاهد- «شعله کم‌جان فانوس» یکی از داستان های «کتاب تردیدهای مین منور» زندگینامه داستانی شهید مصطفی یوسفی است که توسط جلیل امجدی نوشته شده است. در ادامه این داستان را می خوانید.
هم خوابیدم هم کشتم؛ داستان شهیدی که روزگار دشمن را سیاه کرد

هم خوابیدم هم کشتم؛ داستان شهیدی که روزگار دشمن را سیاه کرد

نویدشاهد- «هم خوابیدم، هم کشتم!» عنوان داستانی از کتاب «روزگار بی تکرار» است که توسط حسین موذن بازآفرینی و بازنویسی شده است. در ادامه این داستان خواندنی را می خوانیم.
فرمانده من «حاج احمد» است

فرمانده من «حاج احمد» است

نویدشاهد- «فرمانده من حاج احمد است» عنوان داستانی از کتاب «قصه فرماندهان» است که به زندگی جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان» می پردازد. به مناسبت سالروز ربوده شدن «حاج احمد» یاد ایشان را گرامی داشته و این داستان را می خوانیم.
آهوها سر قرار نیامدند

آهوها سر قرار نیامدند

نوید شاهد- داستان «جمعه» یکی از چند داستان خواندنیِ کتاب «چند سطری از لابه‌لای ناگفته‌ها» نوشته «شهره اکبری اسمعیلی» است که سعی دارد روایت‌گر خاطرات مردمی باشد که جنگ به شهر و روستا و خانه‌هایشان تحمیل شد. در قسمتی از آن آمده: « پدر بلند شد و میان دست‌هایش گرفتم. فشارم داد و تکانم داد و گفت: ببین همه آهوها را کشتن، ببین دیگه آهویی نمیاد. دشمن همه آهوها را کشته.»
عملیات تپه 124؛ داستانی از دلاوری های شهید «برونسی»

عملیات تپه 124؛ داستانی از دلاوری های شهید «برونسی»

نویدشاهد- داستان «عملیات تپه124»، نوشته «زهرا سیادت موسوی»، یکی از چندین داستان خواندنی کتاب «برگی از یک زندگی»است. داستانی خواندنی و زیبا بر اساس دلاوری هایی که سردار شهید عبدالحسین برونسی و همرزمانش در فتح منطقه ای استراتژیک در قلب دشمن معروف به «تپه 124» انجام دادند.
اگـه بفهمنـد زنده‌ایـم، سکـته می‌زننـد
داستانی از «مصطفی تمنایی»

اگـه بفهمنـد زنده‌ایـم، سکـته می‌زننـد

نوید شاهد - داستان کوتاه «تکون نخور تا گندش درنیومده» یکی از مجموع داستان‌های کتاب «سُمبات» نوشته «مصطفی تمنایی» و منتشر شده توسط نشر شاهد است که نویسنده در این کتاب کوشیده بر مبنای خاطرات رزمندگان از دوران دفاع مقدس در 14 داستان از شیرین‌کاری‌های بامزه و جذاب، به موضوع تدارکاتچی‌ها و افراد پشت صحنه جنگ بپردازد. در خلال این داستان‌ها، تصاویری به صورت سیاه‌قلم کار شده است تا مخاطب نوجوانِ این اثر بتواند با متن کتاب ارتباط بهتری برقرار کند. در بخشی از این داستان کوتاه آمده است که: «دوستش هم متوجه شد ولی از شدت ترس جُم نخورد: صداش رو در نیار. تکون بخوری گندش در اومده. چی چی رو صـداش رو در نیـار؟! الان می‌رسـند بـه مـا و اگـه بفهمنـد زنده‌ایـم، سکـته می‌زننـد. اینا نمی‌دوننـد کـه مـا جنـازه نیسـتیم.»
۵