هرکس صدای من را می شنود به پدرو مادرم اطلاع دهد
روایتی از مادر شهید
براتعلی در قره مصلی به دنیا آمد و حاجی برات کاملی (پدر شهید کاملی) در گوشش اذان و اقامه خواند. تا بچه بود که رفت مدرسه پنجم را تمام کرد که گفت: مادر من میخواهم بروم تهران پیش برادرم تا کارکنم. خیلی اهل مطالعه بود و در مسجد هم فعالیت میکرد.
در کارهای خانه به من کمک میکرد و در امور مزرعه نیز یاریرسان پدرش بود. بچه شلوغکاری بود ولی آزار و اذیتش به کسی نمیرسید وقتی برادر بزرگش شهید شده بود چهار ماه به سربازیاش مانده بود که رفت جبهه، دوازده روز آنجا بود که برگشت و دوباره رفت.
دوستانش میگفتند: دفعه اول که آمده بود گفته بود: من از پدرم اجازه نگرفتم و باید بروم و از او حلالیت بخواهم.
پسرم در عملیات خیبر شهید شده بود؛ اما نفهمیدیم چطور شهید شده چون جنازهاش مفقودالاثر بود. چند نفر صدایش را از رادیو عراق شنیده بودند که خودش را معرفی کرده و گفته بود: من براتعلی هنرمند هستم برادرم شهید شده هرکس صدای مرا میشنود به پدر و مادرم اطلاع دهد.
منبع: اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان شمالی