سیری در اندیشه ناب شهید « سید مهدی میرحبیبی»؛
مبادا غافل شوید و فراموش کنید که شما مسئول خون شهدا هستید و مبادا فراموش کنید که شماها خود به خود پشت این میزها آمدید و اگر مسئولیت گرفتید با تکبر با مردم برخورد نکنید چون شهدا بی تکبر بی سوی خدا رفتند.
شهدی

نوید شاهد البرز؛ شهيد «سيدمهدي مير حبيبي» فرزند «سيد رضوان» به تاريخ اول فروردین ماه 1341، در كرج متولد شد. وي دوران كودكي را در آغوش گرم خانواده سپري كرده و در سن هفت سالگي برای کسب علم و دانش به مدرسه رفت و مراحل تحصيل را يكي پس از ديگري پشت سرگذاشت و موفق به اخذ ديپلم شد. وی پس از آن وارد آموزش و پرورش شده و در اين نهاد مقدس مشغول به كار شد.او در سال 59، طبق سنت پيامبر ازدواج کرد كه ثمره ازدواجش دو فرزند پسر است.

وي در طول جنگ تحميلي جهت مقابله با متجاوزين چندين بار از طريق بسيج به جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافته تا در برابر نيروهاي مزدور به مبارزه بپردازد كه در آخرين اعزامش در تاريخ نهم آبان ماه 1366، در منطقه جنوب اعزام كه پس از رزمي بي امان و جنگي سخت در تاريخ بیست و پنجم دیماه 1366،با اصابت تركش در عمليات بيت المقدس دو در منطقه عملياتي «ماووت» به شهادت ‌رسید . تربت پاک شهید در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

وصیت نامه ای از شهید «سید مهدی میر حبیبی» در دست داریم که با آیاتی از قران مزین شده است و در ادامه مطلب متن این کلام شیوا را می خوانید:


بسم الله الرحمن الرحیم

 و العاديات ضبحا * فالموريت قدحا * فالمغيرات صبحا * فاثرن به نقعا4 فوسطن به جمعا * ان الانسان لربه لكنود * و انه على ذلك لشهيد * و انه لحب الخير لشديد * افلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور * و حصل ما فى الصدور *ان ربهم بهم يومئذ لخبير *

با شهادت دادن به وحدانیت ذات احدیت و با شهادت بر اینکه خداوند متعال زمین را هیچگاه از آیت و حجت خودش خالی نکرده است و پیامبران الهی را جهت راهنمایی مردم فرستاده است که خاتم پیامبران پیامبر عظیم الشان حضرت محمد بن عبدالله می باشد و شهادت بر پیشوایان الهی که دوازده تا سلاله­ های پاک پیامبرند؛ وصیت نامه بنده عاصی و شرمنده خداوند «سیدمهدی میرحبیبی» که در تاریخ در بیست و دوم آذر ماه 1366، در یک روز سرد و بارانی در جبهه­ های کردستان نوشته شد و سوز دلم و کوههای عظیم و گیاهان و سنگها، شاهدی بر این وصیت نامه هستند.
ابتدا توضیحی پیرامون سوره مبارکه که در اول وصیت نامه خوانده شد، این سوره مقام و منزلت رزمندگان اسلام را می رساند که وقتی علی(ع) به فرمان پیامبر گرامی اسلام به کفار یورش بردند و صبحگاهی بود که آنها را به محاصره خود درآوردند. خداوند در این سوره قسم می خورد به اسبان دونده رزمندگان به نفس زدن اسبها قسم می خورد و به جرقه­ ای که از سم اسب با زمین پدید می­آید قسم می خورد و به گرد و خاک حاصل از رزم آنها قسم می خورد و بعد از آن می فرماید که انسان موجودی ناسپاس است و فراموش کرده است که روزی از این دنیا خواهد رفت و دوباره از قبرها برانگیخته خواهد شد.
آنجاست که باید ما جوابگوی خداوندی باشیم که چه کردیم و در میدان آزمایش الهی چگونه بیرون آمدیم.
خداوندا! تو خود میدانی که بنده­ ای گنهکار و بیچاره­ ام و اگر مرا به گناهانم مواخذه کنی من هم تو را به عفو و بخششت مواخذه می کنم و می دانم که بنده شرمنده را هیچگاه از درگاه رحمتت برنمیگردانی. خدایا! تو خود می دانی که من برای رضای تو کاشانه­ ام را ترک کردم و در بیابانها سرگردان شدم تا بجویم آن چیزی که سالها دنبالش هستم.
خدایا! برای این جبهه آمده­ ام که دیگر امام با چاه صحبت نکند. تا گریه­ های امامم در موقع مرگ و سختی برافراشتن و به استکبار دنیا به گفتن و با شور وشوق به استقبال شهادت رفتن چه خوش است. دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن و از قید و بند دنیا رها شدن و چه زیباست! با کفار جنگیدن و حالت آنها را دیدن.
خداوندا ضعیفم ، بیچاره ­ام مرا از بلای کبر و عجب نجات ده تا حقایق را بفهمم و چهره زیبایت را ببینم.
خداوندا ! دوست دارم اگر سعادت شهادت را بر من ارزانی داشتی مرا در وضعیتی قرار بدهی که آنقدر زجر بکشم  که گناهانم بریزد و با سرافرازی کامل به درگاهت بیایم به دوستانم به همکارانم به برادران بسیج و انجمن اسلامی سفارش می کنم که سعی کنند همیشه در کنار ایمان علم و در کنار علم ایمان را تقویت کنند.
 امروزه جامعه اسلامی ما محتاج به افراد متعهد متخصص است و رسالت شما فقط این نیست که به جبهه بروید در پشت جبهه تلاش کنید و درس بخوانید و وقتی مسئولیت گرفتید عکسهای شهدا را در جلوی میزتان قرار دهید تا مبادا غافل شوید و فراموش کنید که شما مسئول خون شهدا هستید و مبادا فراموش کنید که شماها خود به خود پشت این میزها آمدید و اگر مسئولیت گرفتید با تکبر با مردم برخورد نکنید چون شهدا بی تکبر بی سوی خدا رفتند و جاذبه به دافعه بنا به گفته شهید بهشتی عمل کنید. نمیدانم دیگر چه بگویم و از کجا بگویم فقط می گویم اخلاق اسلامی برخورد صحیح با مردم داشته باشید.
 همسر مهربانم احتیاج نیست چیزی به تو بگویم چون خودت آگاهی کامل داری و خود معلمی هستی که پرورش دهنده امانت­هایی هستی که مردم به تو داده­اند بعد از من بیشتر برای تربیت فرزندانم و فرزندان امت اسلامی تلاش کن و این چند ساله که از زندگی مشترک ما می گذرد همواره در سختی و مشقت بودی ولی عیبی ندارد چون رضایت خداوند را جلب کردن مشکل است. فرزندان عزیزم داود و رسول خودتان میدانید که چقدر شما را دوست دارم و وقتی شما را می دیدم و به آغوش می­آمدید احساس آرامش می کردم ولی عزیزانم اسلام از شما عزیزتر است حفظ خون شهدا از شما عزیزترند و پدر شما متعلق به شما نبوده و او می بایست راه خودش را برود همچنان که شما نیز تعلق به خودتان ندارید باید وقتی بزرگ شدید خود را بی سرپرست حساب نکنید بلکه با کمال قدرت و با تمام شجاعت بگویید ما فرزندان آن شهیدی هستیم که جان خود را جهت آبیاری درخت اسلام فدا کرد و سعی کنید عمرتان را بیهوده تلف نکنید.
پدر عزیزم و برادران و خواهران عزیزم؛ دوست دارم وقتی شهید شدم واقعا آن طور که رضای خداست رفتار کنید. مبادا کوچکترین حرفی بزنید که برخلاف رضای خدا و برخلاف خون شهدا باشد. از شما می خواهم صبور باشید و وقتی گریه می کنید به یاد آقا ابا عبدالله و یارانش باشید. خدایا! در مدت عمرم نتوانستم آن طور که باید و شاید خدمتی بکنم ولی امیدوارم که با شهادتم بتوانم درسی بزرگ به شاگردانم بدهم همان درس تقوا و استقامت و صبر و از تمامی برادران عزیزم که شاگرد ما بودند و از طرف بنده حقیر بی احترامی به آنها شده بود یا نتوانستم آن طور که باید و شاید معلم خوبی برایشان باشم، پوزش می خواهم و پناه می برم به خداوند و در آخر پیامی دارم به معلمین شریف آنهایی که مانند شمع می­سوزند و روشنایی می دهند و تاریکیهای جهل و نادانی را به روشنایی آگاهی و شعور تبدیل می کنند. خواهش من این است که شما را به خدا به مسائل مادی این شغل اهمیت ندهید. می دانم مشکل است ولی شما معلمی را به عنوان یک شغل نگاه نکنید چون معلم با تمام اقشار مردم فرق می کند و نجار نیست که لوازم کارش چوب باشد. آهنگر نیست که لوازم کارش آهن باشد. او معلم است و لوازم کارش انسانها هستند پس باید بداند جوانان را از ناآگاهی و خدای نکرده بی بند و باری نجات دهید و مسئولیت شما بی نهایت سنگین است و بیشتر از این مزاحمت ایجاد نمی کنم ضمنا از مال و منال چیزی ندارم و مقداری است که در وصیت نامه خصوصی خودم می باشد. بیست و دوم آذر ماه 1366


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده