دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۲:۰۶
مادر شهید ؛ شب و روز برایش فرقی نمی کرد داوطلب ماموریت های افتخاری می شد خصوصیات اخلاقی او در نزد دوستانش زبانزد بود با وجودی که در پادگان فرماندهی گردان را بر عهده داشت تمامی سربازان و درجه داران او را دوست می داشتند

بسم الله الر حمن الر حیم

شهید صفدر صفدری مایوان  پنجم آذر 1329  در یکی از روستا های قوچان  به نام مایوان به روایتی مادرانه از شهید خلبان صفدر صفدری مایواندنیا آمدوی تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظام درس خواند وی به عنوان خلبلن ارتش در جبهه حضور یافت و در نهایت بستم آبان 1359 با سمت خلبان در محور ابادان - ماهشهر   بر اثر سانحه هوایی به شهادت رسید .پیکر وی را در گلزار شهدا انصار الحسین زادگاهش به خاک سپردند.

 مادر شهید نقل می کند:   فرزند اولم بعد از تولد از دنیا رفت   من بسیار ناراحت بودم  در نزدیکی روستایمان امام زاده ای قرار داشت  به آن جا رفتم  و با امام زاده رازو نیاز کردم  و در همان حال  به خواب رفتم  دیدم که امام زاده از داخل صندوق چوبی  یک بچه به من داد  و گفتند  این بچه توست  و تو فقط حق داری به او شیر بدهی  و باید بعد از شیر دادن او را به ما باز گردانی  و اجازه نداری به صورت او نگاه کنی در حالی که در روی چهره نوزاد پارچه سبزی قرار داشت  بعد از این که از این خواب بیدار شدم بسیار گریه کردم  بعد از چند ماه خداوند به ما نوزادی عطا نمود  صفدر در 6 سالگی پدر خود را از دست داد   در دوران دبیرستان اعلامیه های امام خمینی را در بین بچه ها پخش می کرد  در حادثه ترور شهید حسن آبادی با تروریست درگیر شد ولی نتوانست او را دستگیر کند  بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفت  حدود 20 ماه از خدمتش را گذرانده بود  که در دانشگاه هوا نیرو قبول شد  با شروع انقلاب اسلامی مثل برادران دیگر در صف فشرده مردم شرکت می کرد  و فریاد مرگ بر طاغوت را سر می داد   و می گفت چرا با اسلحه هایی که با پول همین مردم فقیر و بیچاره تهیه می شود از ارتش می خواهند که مردم را شهید کند  وقتی خونریزی ها را می دید درونش منقلب می گشت و برای پیروزی مردم دعا می کرد

با شروع جنگ داوطلبانه خواست تا عازم مناطق جنگی شود بعد از انجام اولین ماموریتش به اصفهان بازگشت  صفدر در خانه طاقت نمی آورد  و مدام می گفت باید برگردم  داوطلب اعزام دوباره شد  در برگشت از ماموریتش از کارهای غیر اخلاقی خلبانان عراقی  تعریف می کرد  و می گفت این نامردان  مدارس و بیمارستان ها را بمباران می کنند  به ما می گفت من غیرتم اجازه نمی دهد که خواهران و برادرانمان در مناطق جنگی در زیر آوار بمانند  و من در خانه نشسته باشم نمازش را در حتی در شرایط دشوار ترک نمی کرد  شب و روز برایش فرقی نمی کرد داوطلب ماموریت های  افتخاری می شد  خصوصیات اخلاقی او در نزد دوستانش زبانزد بود  با وجودی که در پادگان فرماندهی گردان را بر عهده داشت  تمامی سربازان و درجه داران او را دوست می داشتند   برای پیروزی در جنگ از تمام وجود مایه می گذاشت   یکی از دوستان شهید نقل می کند  که شهید از فرمانده اش می خواهد که شب ها نیز به عملیات چریکی بپردازد  که فرمانده اش گفته بود  که فعالیت شما در روز خیلی زیاد است پس الزامآ باید شب ها را استراحت کنی   وقتی به مرخصی می آمد  به بخش های پشتیبانی می رفت  و به آن ها کمک می نمود

او معتقد بود حتی یک ساعت کار برای انقلاب  هم یک ساعت است  شهید در آخرین سفرش قول داد که در روز عاشورا بازگردد  ولی در روز عاشورا پیکرش تشیع شد  

مادر شهید می گوید  وقتی که شهید را آوردند  دیدم سر ندارد و فهمیدم  تعبیرآن خواب چند سال قبلم چه بوده

منبع : اداره اسناد و انتشارات استان ، فرهنگ اعلام شهدا 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده