چهارشنبه, ۲۱ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۵
اخلاص بی بدیل « ابوذر زمان»، تفكر و احساس استاد علامه را سخت تحت تأثیر خویش می گیرد و در بیان فضایل و مناقب آن بزرگمرد دوران و نگاه و جان مخاطب را، این بار به بهانه «محمود» ی دیگر، به دیدار آن «هماره محمود» تمامی روزگاران، علی (ع). فرا می خواند. سخنرانی مرحوم علامه جعفری در مراسم پانزدهمین سالگرد آیت الله طالقانی در شهریور 73 در گلیرد طالقان را در نوید شاهد بخوانید:
حیاتی منور به اخلاص

 دوام و بقای شخصیت ها در تاریخ، یك ملاك و یك علت دارد و آن هم اینكه آن شخصیت به كدام اصول ثابت تكیه كرده است. ملاك، جسم نیست، زیبایی نیست، قدرت نیست، قدرت جسمانی نیست. هیچ یك از اینها برای بقای شخصیت تاریخسازان، برای بقای شخصیت فرهنگسازان، ملاك نیست. ملاك این است كه آن انسان و آن شخصیت، در این زندگانی به كدامین اصول تكیه كرده باشند. در حقیقت، ثبات و بقا مربوط به آن اصول است، والا این گوشت و پوست و استخوان و رگ و پیه در زیر خاك، چند صباحی بیشتر دوام نمی آورد. تمام عظمت تاریخ مربوط به شخصیت هایی است كه با تكیه بر اصول ثابت، در این دنیا زندگی و چند صباحی، سختی ها و ناگواری های دنیا را تحمل كردند و مشعلی را فرا راه زندگی بشر نهادند و رفتند. اینها باید بمانند. حكمت خداوندی این است. مشیت الهی این است و جز این نیست. برای محو و نابود كردن آثار این گونه شخصیت ها خیلی تلاش می شود. این چراغ ها را می خواهند خاموش كنند:

زان كه هر بدبخت خرمن سوخته
می نخواهد شمع كس افروخته 

این قاعده است. كسی كه خرمت وجودش خاكستر شده، نمی خواهد كسی دیگر شمعی را روشن كند و انسان ها دور آن، با روشنی زندگی كنند. این، قانون خفاش صفتان است كه آفتاب را نمی بینند تا باور كنند. اما «یریدون ان یطفعوا نورالله بافواههم ولله یتم نوره...» چون نور از طرف خداست، هرگز اینها خاموش نخواهند شد. از پدران ومادران و تاریخ و فرهنگمان شنیده ایم كه روزی روزگای، در همین كره زمین، اگر كسی اسم علی (ع) را می برد، حداقلش سقوط از زندگی بود. اگر كسی اسم بچه اش را علی می گذاشت و یا كوچك ترین دفاعی از این راز بزرگ هستی می كرد، چه ها كه با او نمی كردند. هم دوست اسمش را مخفی می كرد هم دشمن. این عبارت از ابن ابی الحدید است كه می گوید، «چه بگویم درباره شخصیتی كه هم دوستانش او را مخفی كردند، هم دشمنانش. دوستانش از ترس و دشمنانش از روی حسادت و هم دشمنانش. دوستانش از ترس و دشمنانش او را مخفی كردند، هم دشمنانش. دوستانش از ترس و دشمنانش از روی حسادت و ترس.» با این حال شخصیت این مرد، شرق و غرب دنیا را پر كرده. سخنان او را نه تنها مسلمانان شیعه و سنی كه همه اهل عالم تكرار و به آنها استناد می كنند. چرا ؟ چون او علی بن ابیطالب (ع) است. علی (ع) كیست ؟ كسی است كه به یك اصول ثابت تكیه كرده است. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» یك بار گفتند الله، سپس ایستادگی كردند . یك بار گفتندما عاشقیم، وفادار عشق بودند. عشق به فضیلت، عشق به ارزش ها. كدامین ماده و مادیات، كدامین گذشت قرون و اعصار قدرت دارد اسم این عاشق را از كتاب بزرگ هستی محو كند؟

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما 

حیاتی منور به اخلاص

ماندگار است، چون تكیه بر حقایق ثابت كرده. این كلام امیرالمؤمنین (ع) است، «مردم ! من شما را برای رساندن به جاذبه كمال خدا می خواهم، شما مرا برای خودتان. من می خواهم شما را به خدا برسانم، شما از من می خواهید كه به شما ثروت بدهم، امتیازات دنیوی بدهم تا چند صباحی در این دنیا به لذایذ مادی برسید. فكر من جای دیگری است.

ای كه گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما كجاییم در این بحر تفكر تو كجایی

من می خواهم تو اویس قرنی بشوی، ابوذر غفاری بشوی. من می خواهم شما را به آنجا برسانم، شما می گویید آخور مرا پر كن!» اینها شخصیت هایی هستند كه می مانند، چون به حال خلق الله. سودمندند.

خدا رحمت كند آیت الله سید محمود طالقانی را كه یك عمر با تكیه بر این اصول ثابت زندگی كرد. زندگیش بسیار روشن است. حیاتش یك حیات روشن است. هیچ ابهامی در آن نیست. هم در كارش و هم در آثارش، اخلاص موج می زند. ثابت ترین اصیل برای بشر این است كه انگیزه كارش اخلاص باشد. چنین فردی هرگز نمی میرد. ببینید چند سال گذشته ؟ به اینجا آمده اید. حتی اگر نمی آمدید، باز توی دلتان می دانستید كه بزرگ ترین انگیزه برای بقای یك انسان مفید به حال جامعه، اخلاص است. می توانم بگویم كه تقریبا تمام خطبه های نماز جمعمه این مرد بزرگ را گوش می دادم. از چشم های این مرد، اخلاص می بارید. واقعا بهت آور بود. در آن مصلی، در دانشگاه چشم هایش به مردم بود. ولی اگر كسی دقت می كرد، می فهمید نگاهش به بالاست. ظاهرش با مردم بود، ولی به بالا می نگریست، صحبت ها از بالا بود. سخنان، حرفه ای نبودند. صددرصد ازدل بر می آمدند، به طوری كه گاهی چند نفر نشسته بودیم و گوش می كردیم و بی اختیار گریه می كردیم. شاید آن كلمات نبودن كه ما را آنطور منقلب می كردند. صفا و خلوص ایشان واقعا عجیب او بود. سید تجسمی از خلوص و از صفا شده بود. هیچ فراموش نمی كنم. نمی خواهم بگویم علم چیزی نیست. علم خیلی چیزهاست، اما صفای قلب و خلوص، چیز دیگری است.علم را می شود پیدا كرد، اما خلوص، اندك است. «و هالك لوجه الكریم.»

انسان های خالص و مخلص، كم هستند و همین ها هم سازندگان واقعی اند. یكی از بزرگان ارسطو و سقراط تعبیر جالبی دارد. او می گوید،«ارسطو چیزها به ما یاد داده، خیلی مطالب به ما گفته، اما ساخته شدن ما به دست آن پیرمرد مخلص، به دست سقراط بوده است.» چرا ؟ چون صفا و اخلاص داشته. نمی دانم خداوند هستی بخش، خداوند فیاض در این اخلاص چه تأثیر گذاشته. آقایان! تاریخ در گرو سرو صداها نیست. تاریخ در گرو صمیمیت و اخلاص انسان هاست.
مخالفین اسلام در مورد گسترش و نفوذ آن حرف های زیادی دارند. بعضی می گویند اسلام با قدرت شمشیر، پیش رفته، با قدرت جسمانی پیش رفته، با قدرت مادی پیش رفته. یكی از تمدن جسمانی پیش رفته، با قدرت مادی پیش رفته. یكی از تمدن شناسان خودشان، از آقایان غربی ها می پرسد، «كدام شمشیر؟ كدام قدرت ؟ كدام پول ؟ شمشیر مال دو امپراتوری ایران و رم بود، نه یك مشت عرب پاپتی، بیچارة، بی ارتش، بی حقوق، بی اقتصاد، بی فرهنگ عربستان. كدام شمشیر ؟ 120 میلیون مسلمان اندونزی را شمشیر مسلمان كرده ؟ یك چاقو هم به آنجا نبردند. 50،40 مسلمان چینی را یك سنگ هم نینداختن. اكثر نقاط آفریقا، هند و پاكستان و... چگونه مسلمان شدند؟ شمیشر به دست مغول ها بود یا به دست مسلمان ها ؟ مغول آمد مسلمان ها را نابود كرد و بعد خودش مسلمان شد. خودش اسلام را پذیرفت. نسل دوم و سومش مسلمان شدند. او كه شمشیر به دستش بود، پس چرا مسلمان شد ؟ این آقای تحلیلگر تاریخ می گوید،«اینها نمی دانند. قضیه این است كه هر انسانی كه در تاریخ، سر، بلند كرد، اگر تكیه به حقیقت و اخلاص و صمیمیت داشت، برد. بقیه حرف است.»

حیاتی منور به اخلاص

تردیدی نیست كه پیامبر اسلام (ص) با تكیه بر حقیقت، با تكیه بر واقعیت ها و با تكیه بر صمیمیتی كه در تصور نمی گنجد، با تكیه بر اخلاصی كه فوق آن قابل تصور نیست، حركت كرد و دنیا را گرفت، نه با شمشیر. آقایان! شمشیر به دل را پیدا نمی كند؟ شمشیر قفس كالبد ما را می شكند، به دل ما راه ندارد. اویس قرنی ساخته شد؛ سلمان فارسی كه به تنهایی، یك تاریخ است، ساخته شد؛ ابوذر ساخته شد؛ مگر نفوذ با دین شوخی است؟ آن هم چه نفوذی! ساختن علی بن ابیطالب(ع) ساخت؟ با شمشیر می توان عمار یاسر ساخت؟ با شمشیر می توان صدها هزار انسان بزرگی را كه هر یك از نظر ارزش با دنیایی برابر بوده اند، ساخت؟ جز با اخلاص نمی شود و اخلاص و وجود نمی آید مگر از عشق. عشق است كه انسان را و تمام قوای مغزی و احساسات را رو یك نقطه متمركز می كند و آدمی را از همه نقطه آزاد می سازد. اینكه عشق آزادی را می آورد. به جهت این است كه عشق انسان را به یك «جمال مطلق» پیوسته می سازد. عشق اخلاص می آورد. اگر كسی اخلاص داشت، بدانید كه عاشق است و دنبالش بروید. اینها پاینده های تاریخند. اینها به تاریخ معنا می دهند. اینها هستند كه وقتی درباره عوامل محرك ها صحبت می كنیم و می گوییم نقش شخصیت ها در تاریخ، خیلی بزرگ است، از آنها سخن می گوییم. خداوندا! پروردگارا ! توفیق بهره برداری از شخصیت های ساخته خودت را به ما عطا فرما. خداوندا! پرودگارا ! جهان را برای یك آینده درخشان آماده بفرما. خداوندا! پروردگارا! از چنین شخصیت های بزرگی كه امروز در این مكان برای یادبود او نشسته ایم، بر ما و جامعه ما بیفزا.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 22
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده