«من و ساعتم»

به گزارش نوید شاهد فارس، کتاب " من و ساعتم" به قلم مهدوی منزوی در سال 1390 به نگارش درآمده است. در این کتاب نویسنده با روایت خاطراتی از دوران دفاع مقدس به صورت تلویحی و در هاله ای از ملاحت و جذابیت های روایی و داستانی به بیان مستند بخش کوچکی از اتفاقات و حوادث آن روزهای جامعه پرداخته است.کتاب " من و ساعتم" با شمارگان 3000 نسخه در 80 صفحه با حمایت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس توسط انتشارات یاران شاهد به چاپ رسیده است.

در صفحه 52کتاب چنین می خوانیم:
«... موتور قایق را روشن نگاه داشت.از قایق به بیرون پرید و در کنار آن ایستاد.با لهجه ی اصفهانی فریاد کشید:"اخوی!یه تعداد جانفدا می خواهیم که جلوی تانک ها بایستند،تا بتوانیم زخمی ها را تخلیه کنیم.بدو برادر وقت نداریم،هر کی می تونه آر.پی.جی بزند،جا نماند...!"
وقتی گفت:«جا نمانید»!ناگهان یکه خوردم!
به طرف قایق برگشتم.یک بسیجی هم سن خودم،با جثه ای کوچک،دو تا آر.پی.جی برداشت و با یک کوله پشتی پر از گلوله ی آن،پای در قایق گذاشت.
لباسهای خاک آلود و چشمان خسته اش،حاکی از آن بود که شب پر تلاطمی را پشت سر گذاشته بود.
باور کردنی نبود.گویی دری از درهای بهشت به روی ما حاضرین این معرکه ی آسمانی که معلوم نبود هر کدام از ما چطور و با چه تقدیری به این امتحان دعوت شده بودیم،گشوده شده بود و هر کسی می توانستت به اختیار خود مهم ترین تصمیم عمر خویش را بگیرد و تنها یک قدم بردارد و وارد این ضیافت عظیم بشود.