سه‌شنبه, ۰۱ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۱
سردار تیر بار معروفت را به کی سپردی ؟ تو و اون تیر بار چنان باهم عجین شده بودید که دل کندنتان از هم مصیبت بود .تیر بار کلاش در دستهای تو آدم را به یاد داسی می انداخت که در دست کشاورز قفل شده باشد و علفهای هرز را درو کند.آخرش هم آنقدر خالصانه دشمن دینت را درو کردی که قاضی الحاجات آرزوی آخرت را هم بر آورده کرد

نوید شاهد خراسان شمالی :

با ان همه غم و غصه ای که تو داشتی ، اگر کوه هم بود ، متلاشی می شد.اما تو انگار ککت هم درد و دل دوستانه با شهید سردار احمد اسکندرینمی گزید .به آتشفشان خاموشی می ماندی که مملو از گدازه های داغ ف اما آنقدر آرام و مطمئن نشان میدادی که نگو و نپرس.نه انگار که کاروان اندوه در سرای ذهنت اتراق کرده بود و قصد رفتن نداشت .با آنکه عادت نداشتی سفره دلت را بپیش  کسی باز کنی ولی گاهی چشم هایت زبان می گشودند و حرف می زدند.چشمهای صبور ،پرکار و بی ادعایت گاهی وقتها چیزهایی می کفت که تو با زبان خویش اجازه گفتنش را نمی دادی .باوجود اینکه مرارت های زندگی ات را زا دیگران پنهان کرده بودی ، اما آرزو هایت را همه می دانستند : ازدواج ، فرزند و شهادت .دوتای آنها که بر آورده شده بود و آن روزها آرزو می کشیدی برای سومینش .....

عاطفه ،دخترت را دوباره دیده بودی  و دلت می خواست یک بار دیگر ببینی اش . در مریوان که دیدمت، گفتم احمد در دنیا مادی چه چیزی را زا همه بیشتر دوست داری ، و تو گفتی یک بار دیگر دخترم را .گفتم : فرصت که داری ، برو و دیدار تازه کن و تو پاسخ دادی نمی توانی نیرو ها را ترک کنی گفتی : آنها هم پدر و مادر و فرزند دارند...

چه هیبتی داشتی !هیچوقت این را به تو نگفتم اما همیشه از بی باکی و شجاعتت حظ می کردم .

راستی سردار تیر بار معروفت را به کی سپردی ؟ تو و اون تیر بار چنان باهم عجین شده بودید که دل کندنتان از هم مصیبت بود .تیر بار کلاش در دستهای تو آدم را به یاد داسی می انداخت که در دست کشاورز قفل شده باشد و علفهای هرز را درو کند.آخرش هم آنقدر خالصانه دشمن دینت را درو کردی که قاضی الحاجات آرزوی آخرت را هم بر آورده کرد ...

آخرین روز اردیبهشت 65 که رسید خداوند تورا از روی قله های حاج عمران فراخواند و تو ، با دهان روزه لبیک گفتی و به سویش شتافتی و بر سر سفره اش افطار کردی .

نا گفته نماند: شهید والا مقام سردار احمد اسکندری دوم مرداد 1343 در شهرستان شیروان دیده به جهان گشود پدرش قربان نام داشت . شهید تا اول هنرستان درس خواند و عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت تا در نهایت در یس و یکم اردیبهشت 1365 در منطقه حاج عمران به مقام شهادت نائل گردید. و مزار وی هم اکنون در بهشت حمزه زیارت توابع زادگاهش می باشد

منبع : پرونده فرهنگی شهید، فرهنگ اعلام شهدا

 

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده