خاطره ای کوتاه از شهید «سید مجتبی هاشمی»
سه‌شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۷
خاطره کوتاه از بازگرداندن شهدا از شهید سید مجتبی هاشمی، برگرفته از کتاب پنجه در پنجه رئیس جمهور نوشته جعفر کاظمی را با هم مرور می کنیم.
یا با شهدا بر می گردیم، یا خودمان هم کنارشان می مانیم

نوید شاهد: درمنطقه ذوالفقاری آبادان، درگیری بود.عده ای از نیروها در کانالی که خودمان حفر کرده بودیم، در نزدیکی خط پدافند عراقی ها، زیر آتش سنگین دشمن شهید و مجروح شده بودند. کسی نمی توانست برود و اجساد شهدا و مجروحین را بیاورد. آقا سید مجتبی وقتی دید شهدا و مجروحین مظلومانه نزدیک دشمن افتاده اند، تاب نیاورد و گفت: « من می روم جلو تا جنازه ها و مجروحین را بیاورم.»

یکی از همرزمان قوی هیکل ما به نام خلخالی مقابل خاکریز عراقی ها مجروح شده وبه زمین افتاده بود. سیدمجتبی در حالی که قصد داشت برای آوردن خلخالی برود، به ما گفت: « شما خط آتش درست کنید تا من بروم.»

خلاصه او مقابل چشم عراقی ها خلخالی را روی دوشش گذاشت و دوان دوان به سمت ما آمد. ما هم مرکز آتش عراقی ها را زیر آتش گرفته بودیم.

دشمن با دید سید، حجم آتش را بر کانال افزایش داد. ناگهان دیدیم آقا به زمین افتاد. ما سینه خیز به سمت او رفتیم و متوجه شدیم مچ دست ایشان در اثر برخورد گلوله کالیبر 50 آویزان است. با این که دست آقا سید به شدت مجروح شده بود، اما با دست دیگر آقای خلخالی را گرفت وبه عقب برد.

بعد از او بچه های دیگر آمدند و مابقی شهدا و مجروحین را با خود به عقب آوردند.آقا سید مجتبی در شرایط دشوار با این حرکت غیرتمندانه و شجاعانه ی خود، الگویی شد برای دیگران.

او در عملیات ها هرگز اجازه نمی داد جنازه ی شهدا به دست عراقی ها بیفتد.

می گفت: «یا با شهدا بر می گردیم، یا خودمان هم کنار آن ها می مانیم.»


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده