زندگی نامه سردار رشید اسلام شهید مهدی وحیدی
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۲
اینجاست که من باید انتخاب کنم یا در خانه زندگی عادی کردن و یا انتقام خون شهیدان را از شهیدکشان تاریخ گرفتن است. یا باید بنشینیم و ذلیل باشیم و یا باید حرکتی کنیم و سرافراز باشیم

شهیدگرانقدر مهدی وحیدی

سردار رشید اسلام شهید حاج مهدی وحیدی فرزند رضا در سال 1338 در خانواده ای مذهبی ومتدین در شهرستان آشخانه  متولد شد واز همان دوران کودکی ونوجوانی روح اسلامی، معنوی وخداپرستی برضمیر باطنش حکومت می کرد.در مراسم عزاداری سالار شهیدان و ائمه معصومین به نوحه خوانی و مدیحه سرایی می پرداخت. وی که نامش مهدی بود علاقه بسیار زیادی به حضرت مهدی (عج) داشت و در هنگام خواندن دعای کمیل و سایر ادعیه مرتباً با صدای بلند مولایش را می خواند.  صدای استغاثه و ناله اش  قلب ها را می لرزاند و اشکهایش چون قطرات باران بر گونه هایش سرازیر می گشت. دوران تحصیل خود را تا سوم راهنمایی در آشخانه ودوره متوسطه را دربجنورد طی نمود. این دوران که مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی بود، شجاعانه و گستاخانه به مبارزه با مظاهر طاغوت پرداخت. بارها در قبل از انقلاب در جلسات و مجالس مختلف صحبت هایی علیه نظام منفور پهلوی ایراد نمود و با همکاری و همگامی با دیگر انقلابیون بطور دائم در انهدام رژیم طاغوت تلاش می نمود تا اینکه انقلاب به ثمر رسید. اگرچه انقلاب به پیروزی رسید و حکومت طاغوت سرنگون شد ، اما او مسئولیتش پایان نیافت بلکه دوچندان شد. هنوز چند ماهی بیشتر از انقلاب نمی گذشت که با درک مسئولیت خطیر خویش پاسداری از انقلاب را وظیفه خود دانست. در آشخانه کمیته ای را بنا نهاد که در ابتدا تعداد پاسدارهایش از انگشتان دست هم تجاوز نمی کرد. با ایجاد یک مرکز قدرت تشکیلاتی، فعالیت خود را بر علیه ضد انقلابیون ، ساواکی ها ، خوانین ، اشرار ، منافقین و ... شکل داد. دوستانی که او را می شناختند می دانستند که او فردی سخت کوش و خستگی ناپذیر بود و در مدتی که ایشان عهده دار مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی آشخانه بود خدمات بسیار شایانی انجام داد که جلوه ها و نمودهایش در منطقه مشهود بود. وی برای اولین بار در سال 1359 در جهاد مقدس علیه کفار بعثی شرکت نمود  و پس از آن بارها در جبهه نبرد اسلامیان علیه کفار حضور پیدا کرد. مسئولینی که در جبهه بودند بخاطر لیاقت  و شایستگی که از ایشان دیدند برای بار اول ایشان را در سمت معاونت فرماندهی گروهان منصوب و بخاطر شهامت ها ، رشادت ها و کاردانی هایی که پی در پی از خود نشان داد به سمت های "فرماندهی گروهان" ، "معاونت گردان" ،"فرماندهی گردان" و آخرین بار "معاونت تیپ" ارتقاء یافت. وی در عملیات های مختلف بطور مکرر شرکت داشت و همیشه نیروهای تحت فرماندهی او در نوک پیکان حملات قوای اسلام ، سینه لشکریان کفر را می شکافت. او خیلی به امام عشق می ورزید و کلام امام را همیشه آویزه گوش قرار می داد. چون حضرت امام خمینی جبهه را دانشگاه معرفت و خودسازی خوانده بود، وی نیز عامل به گفتار امام و مرادش بود ، به حضور در صحنه پیکار حق علیه باطل و در دانشگاه خداشناسی و خود شناسی عشق می ورزید. به راستی که سراسر وجودش عشق بود. عشق به معبود ، عشق به رب، عشق به مولا و معشوقش. شاید شنیده باشید این کلام حضرت حق را که :"من طلبنی وجدنی ، و من وجدنی عرفنی، ومن عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته، ومن عشقته قتلته، ومن قتلته ..." آری مگر میشود او که چون شمع در هجران معشوقش می سوخت ، آن که معشوقش را طلب می کرد به آن نرسد. او عاشق بود و چون عاشق بود معشوق او را به حضور پذیرفت اما چه پذیرفتنی؟! پذیرشی ایده آل و در کمال مطلوب. روحش در نبرد خونین بدر به سوی ملکوت اعلی پرواز نمود و جسم مطهرش در سرزمین گرم خوزستان در بستر زمین آرمیده است. آه چه عظمتی داشت این شهید و دیگر شهدا ، چه زبانی است که بتواند اسرار و خفیات بین عاشق و معشوق را بیان کند، مگر قابل بیان است؟ ، زبان از گفتن قاصر است و قلم بر نوشتن ناتوان. چرا که او طی طریقی کرده و مراحل سیر و سلوک را در فرصت اندک پیموده بود. او حضور دل پیدا کرده و سخن گفتن و حالات و رفتارش روحانی شده بود. شهید در آخرین نبردش در جنگ بدر همنام با غزوه بدر رسول ا... (ص) شرکت داشت . همان بدری که پیامبر گرامی به پیروان و اصحاب خودش دستور داد که راه را بر مشرکین و کفار قریش ببندند و آن عظمت و افتخار را برای اسلام کسب کردند. جنگ ماهم ادامه همان مبارزه انبیاء و اولیاء ا... است . سرانجام پس از ماه ها رشادت و دلاوری در میادین دفاع مقدس علیه مزدوران بعثی عراق در فرجامی خونین در بیست و سوم اسفند ماه سال 1363  در عملیات بدر درجزیره مجنون بر اثر اصابت تیر و ترکش خمپاره روح بلند و متعالیش از کالبد جسمانی اش که چون قفسی روح او را محبوس ساخته بود شوق پرواز گرفت و در جوار قرب الهی مسکن گزید.

از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است.

آوای شهید پس از مطالعه حدیث معراج در مورد سرآمد عبادتها:

« ... ای وحید شنیدی کلام زیبای دوست را ، ای مرده ای که خیال می کنی زنده ای پیغام معشوق به تو رسید . آیا می توانی از کلیه اعمالی که انجام دادی و به خیال واهی خود که اعمال تو را به معبودت میرساند توبه کنی، آیا استحقاق چنین عملی را داری، اگر می توانی اراده کنی چرا نشسته ای، وقت کم داری و گناه بسیار، هجرت کن ، قیام کن تا برسی. چگونه الآن که این حدیث زیبا را شنیدی حرکت و هجرتی را آغاز نمی کنی ، برو و تصمیم قاطع بگیر و از خداوند تعالی ، مولا و سرورت استمداد کن تا تو را طالب باشد که اولیاء خدا این مسیر را رفتند. اگر می خواهی به دوست برسی، در این مسیر و در این راه دشمنان بسیار داری، همه دشمنان بیدارند و تو که قصد سفر داری می خواهند از سفر و هجرتت جلوگیری کنند. موانع بر سر راه تو می گذارند ، به تو لذت های زودگذر دنیا را پیشنهاد می کنند. اما تو ای ضعیف نکند گول بخوری که اگر منحرف شدی به ذلت دچار می شوی . خیال نکنی مدام در این دنیا هستی ، توشه بردار و کوله بارت را ببند و آنچنان ببند که اگر دشمنان بر تو هجوم آورند بتوانی خلاصی یابی. اما بدون چنگ زدن به حبل دوست، طی این مسیر غیر ممکن است. با دوست برو ، از دوست کمک بگیر ، چرا به فکر خودت نیستی مگر نمی خواهی به ملاقات خدا بروی، چه زیباست و چه عالی آنوقتی که بتوانی انقطاع خودت را از این دنیا اعلام و حرکتی را آغاز کنی که قبل از آن به دیدار دوست روی آماده باشی نه اینکه قبل از اینکه بمیری، به حسب ظاهر مرده باشی ،که این در دفتر نیکوکاران و عاشقان ثبت و ضبط شده است.خدای من، معبود من، سرور و مولای من وحید آمد توبه کنان آمد آغوشت را که همیشه بروی همه علاقه مندان و عاشقانت باز است بر روی این بنده حقیر خود نیز بگشای ... .»

فرازی از آخرین مکتوبه شهید:

« ... امیدوارم در تحت توجهات ولی عصر امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی موفق و مؤید و پیروز باشید ... چون ایمان اسلام در خطر است و نیاز به خون دارد ، من نمی توانم حرکت کنم و بیایم . اینجاست که من باید انتخاب کنم یا در خانه زندگی عادی کردن و یا انتقام خون شهیدان را از شهیدکشان تاریخ گرفتن است. یا باید بنشینیم و ذلیل باشیم و یا باید حرکتی کنیم و سرافراز باشیم. بنابراین عزت را انتخاب و التماس دعا از شما دارم. مطالبی را که در این دفترچه نوشته ام پیام من به مردم عزیز است. آنها را تدوین و به چاپ برسانید.... در مدتی که در آن منطقه مسئولیت داشتم امکان دارد کسی از من ناراحت شده باشد. امیدوارم مرا ببخشند من فقط مسئولیتم را انجام می دادم... »

قسمتی از سخنان شهید در جمع رزمندگان اسلام (پیاده شده از نوار):

« ... ان شاء ا... پیروزی نزدیک است. منتهی برادرها، ان شاء ا... این ورزش را ، ورزش روح و جسم را فراموش نکنند ، همینجوری که در دعا شرکت می کنند ، شرکت بکنند که ان شاء ا... به همین نزدیکی ها با دستور گرفتن از امام عزیزمان و پیام ولایت فقیه ، ان شاء ا... جنگ بدری دیگر راه بیاندازیم . جنگ بدر جنگ جالبی بود. جنگی که فرمانده اش رسول خدا(ص) بود، مخبرش حضرت جبرئیل بود و رزمندگانش حضرت علی(ع) و حمزه عموی پیامبر بودند. مددکار آنان فرشتگان خدا و هدف از جنگ استقرار حکومت ا... و رضایت خدا بود. که خلاصه اینجوری شهید شدند. الآن هم وقتی الگو را آنان قرار بدهیم ، وقتی که ان شاء ا... ادامه راه همان انبیاء بود ، همان اولیاء بود و صبر هم داشتید که این مسئله مهمتری است و واقعاً باید تشکر کرد از شما که صبر کردید ... »

بخشی از وصیت نامه شهید:

« ... اگر جنازه ام آمد که در آشخانه دفن کنید و اگر هم نیامد که نیامده است ، گمنام باز بهتر است از آمدنش....»

 

 ((یاد و نام این شهید بزرگوار گرامی باد))

شهید در قبال خدا گذشت و ایثار کرده است.

مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده